سفارش تبلیغ
صبا ویژن



تفسیر نور 3 - پژوهش در تفسیر

آیه 18:

نکته ها:
فرمان تقوا در این آیه تکرار و تأکید شده است که علاوه بر تأکید، مى‏تواند معانى متعدّدى داشته باشد، از جمله:
1. تقواى اول مربوط به اصل کار و تقواى دوم مربوط به کیفیّت آن باشد.
2. تقواى اول مربوط به انجام کار خیر و تقواى دوم مربوط به ترک محرمات باشد. 3. و شاید تقواى اول مربوط به توبه از گذشته و تقواى دوم مربوط به ذخیره آینده باشد.
در روایات مى‏خوانیم: با نیمى از یک دانه خرما، یا اگر ندارید با سخنان خوب، دل‏هایى را شاد کنید تا در قیامت که خداوند مى‏پرسد: من به تو چشم و گوش و... دادم چه ذخیره‏اى فرستادى، شرمنده نباشید. زیرا در آن روز بعضى به هر سو مى‏نگرند، ولى ذخیره‏اى که وسیله نجاتشان باشد از پیش نفرستاده‏اند.(53)
53) تفسیر نورالثقلین.

پیامها:
 1- ایمان، زمینه تقوا و شرط ثمر بخشى ایمان، داشتن تقوا است. «یا أیّها الّذین آمنوا اتّقوا»
 2- به امید کار خیر وارثان نباشیم، هرکس به فکر قیامت خود باشد. «ولتنظر نفس ما قدّمت لغد»
 3- در آنچه به عنوان عمل صالح ذخیره مى‏کنیم، دقّت کنیم. «ولتنظر نفس ماقدّمت»
 4- محاسبه نفس لازم است. «و لتنظر نفس» (اگر امروز دقّت نکنیم، دقّت فردا سبب شرمندگى خواهد بود. «یوم ینظر المرء ما قدّمت یداه و یقول الکافر یا لیتنى کنت ترابا»(54))
 5 - قیامت، نزدیک است. «لغد» (چنانکه در جاى دیگر نیز مى‏فرماید: «انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا»(55))
 6- آینده‏نگرى و عاقبت‏اندیشى، لازمه‏ى ایمان است. «ما قدّمت لغد»
 7- تقوا، زمینه محاسبه نفس و محاسبه نفس، سبب رشد و تقویت تقوا است.
 («و لتنظر نفس» میان دو «اتّقوا اللّه» قرار گرفته است).
 8 - هیچ کس در هیچ مرحله‏اى خود را ایمن نداند. «یا أیّها الّذین آمنوا اتقوا اللّه... و اتقوا اللّه»
 9- ایمان به خبیر بودن خداوند، عامل تقوا است. «واتقوا اللّه... ان اللّه خبیر»
54) نبأ، 40.
55) معارج، 6.

آیه 19:

همچون کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند، پس خدا نیز آنان را به خود فراموشى گرفتار کرد. آنان همان فاسقانند

آیه 20:

نکته ها:
مصداق روشن کسانى که خداوند را فراموش کردند، منافقانند. در آیه 67 سوره توبه درباره منافقان مى‏خوانیم: «نسوا اللّه فنسیهم» البتّه خداوند فراموشکار نیست، بلکه لطف خود را از آنان باز مى‏دارد. «و ما کان ربّک نسیّا»(56)
غفلت، خطرناک‏ترین آفت انسان است. قرآن مى‏فرماید: گروهى از مردم، از چهارپایان بدترند، زیرا غافلند، «أولئک کالانعام بل هم أضل أولئک هم الغافلون»(57) بنابراین غفلت از خدا «نسوا اللّه»(58)، غفلت از قیامت «نسوا یوم الحساب»(59) و غفلت از آیات الهى، «اتتک آیاتنا فنسیتها»(60) باعث سقوط انسان به مرحله‏اى پست‏تر از حیوانیّت مى‏شود.
کسى که خدا را فراموش مى‏کند، قهراً فردى بى‏راهه، بى‏رهبر، بى‏هدف و بى‏قانون، غرق در شهوات مى‏شود و تمام هدف‏ها و عملکردش سلیقه‏اى و مطابق تمایلات و هوس‏هاى خودش مى‏شود و این بزرگ‏ترین خطر براى انسان است.
کسى‏که لطف او را فراموش کند، مأیوس شده و به بن بست مى‏رسد.
کسى‏که عفو او را فراموش کند، خود را قابل اصلاح نمى‏بیند و دست به هر کارى مى‏زند.
کسى‏که رهبران الهى را فراموش کند، دنبال هر طاغوتى مى‏رود و فاسد مى‏شود.
کسى‏که قانونِ او را فراموش کند، هر روز به سراغ صدایى مى‏رود و سر در گم مى‏شود.
کسى‏که راه او را فراموش کند، در میان صدها راه دیگر گیج شده و به بى‏راهه مى‏رود.
کسى‏که اولیاى او را فراموش کند، دوستان ناباب او را به بازى مى‏گیرند.
کسى که نعمت‏هاى خدا را فراموش کند، متملّق دیگران مى‏شود.
کسى که خدا را فراموش کند، قهراً اهداف حکیمانه‏ى او در مورد آفرینش انسان را فراموش خواهد کرد و هرکه هدف خلقتش را فراموش کند، عمر، سرمایه واستعدادش را هدر مى‏دهد.
انسان فطرتاً خداشناس است و فراموشى، عارض بر او مى‏شود. کلمه «نسیان» در موردى است که قبلاً علم و توجه باشد.
56) مریم، 64.
57) اعراف، 179.
58) توبه، 67.
59) ص، 26.
60) طه، 126.
پیامها:
 1- مؤمنان، در معرض غفلت از یاد خدا هستند و نیاز به هشدار دارند. «یا أیّها الّذین آمنوا اتقوا اللّه... و لاتکونوا کالّذین نسوا اللّه»
 2- گام اول سقوط، از خود انسان است، خودفراموشى کیفر الهى است. «نسوا اللّه فانساهم»
 3- کیفر الهى متناسب با عمل است. «نسوا اللّه فانساهم أنفسهم»
 4- گناه و انحراف، ثمره غفلت از یاد خداست. «نسوا اللّه فانساهم أنفسهم أولئک هم الفاسقون»

آیه 21:

 1- یکى از شیوه‏هاى تربیت، توبیخ غیر مستقیم است. «لو أنزلنا هذا القرآن... تلک الامثال نضربها...»
 2- قرآن، کتاب الهى، کمبودى ندارد، مردم قابلیّت لازم را ندارند. «لو أنزلنا هذا...»
 3- استفاده از تمثیل در بیان حقایق معنوى، شیوه‏اى قرآنى است. «لو أنزلنا هذا القرآن على جبل...»
 4- چگونه است که کوه با آن صلابت، در برابر عظمت قرآن خاشع است، امّا قلب برخى انسان‏ها، از سنگ سخت‏تر؟ «لو أنزلنا هذا القرآن على جبل لرأیته خاشعاً...»
 5 - هستى، شعور دارد. اگر قرآن بر کوه نازل مى‏شد، خشوع و خشیت از آن ظاهر مى‏گشت. «لرأیته خاشعاً متصدّعاً من خشیة اللّه»
 6- امثال و تمثیلات قرآنى، نیاز به تدبّر و تفکّر دارد و گرنه به درستى درک نمى‏شود. «تلک الامثال نضربها للنّاس لعلّهم یتفکّرون»

آیه 22:

نکته ها:
در روایات، براى تلاوت آیات آخر سوره حشر، سفارش بسیار شده و برکات گوناگونى براى آن بیان گردیده که از جمله آن، بخشیده شدن گناهان و رسیدن به مرز مقام شهید است.
احتمال مى‏رود که انسان در میان اسمایى که در این آیات(22-24) آمده است، به اسم اعظم دست پیدا کند، زیرا در این آیات، حدود پانزده و یا با عنایتى، هجده صفت از صفات الهى آمده است که هر کدام نشانگر کمالات بى انتهاى اوست.
معبود واقعى، وجودى است که علم و رحمت و قداست و عزّت و قدرت و عظمت و احاطه کامل را داشته باشد و چون این صفات مخصوص خداوند است، پس معبودى جز او نیست.
در قرآن هر کجا غیب و شهود کنار هم آمده، ابتدا غیب آمده و سپس شهود و این اشاره است یا به اهمیّت آن یا به کثرت موارد آن.
امام صادق‏علیه السلام فرمود: «الغیب ما لم یکن و الشهادة ما قد کان»(61) غیب آن است که واقع نشده و شهود آن است که وجود یافته است.
پیامها:
 1- یکتایى و یگانگى، اولین و مهم‏ترین اصل در صفات الهى است. «هو اللّه الّذى لا اله الاّ هو»
 2- او که همه به دنبال اویند، خداست. «هو اللّه»
 3- علم خداوند به غیب و شهود یکسان است. «عالم الغیب و الشّهادة»
 4- با اینکه خداوند همه چیز را مى‏داند، «عالم الغیب و الشّهادة» ولى با رحمت با بندگان برخورد مى‏کند. اگر علم او بیم‏آور است، رحمت او امیدبخش است و در تربیت، انسان باید بین بیم و امید باشد. «الرّحمن الرّحیم»
 5 - هر موجودى جز خداى یکتا، فاقد علم و رحمت گسترده است. «هو... عالم الغیب... هو الرحمن الرحیم»

آیه 23:

نکته ها:
«مَلِک» به معناى مالک امور مردم و اختیاردار حکومت آنان است. «قدّوس» به معناى پاک و منزّه از هر عیب و نقص، «مهیمن» به معناى صاحب سلطه و سیطره و مراقبت است. «جَبّار» به دو معناى قادر بر جبر و جبران کننده آمده است.
«سلام» یعنى کسى که با سلام و عافیت برخورد مى‏کند، نه با جنگ و ستیز و یا شرّ و ضرر. «مؤمن» نیز یعنى کسى که به تو امنیّت مى‏دهد و تو را در امان خود حفظ مى‏کند.(62)
حاکمان بشرى سر تا پا عجز و نیاز و محدودیّت و نقص هستند و مردم از آنان در امان نیستند. امّا خداوند متعال، فرمانروایى است که هم قداست دارد و از هر عیب و نقصى به دور است، هم ایمنى بخش است، هم بر همه چیز سیطره و نفوذ دارد، داراى قدرتى نفوذناپذیر است، جبران کننده است و عظمت و کبریایى دارد.
61) تفسیر راهنما ؛ معانى الاخبار، ص 146.
62) تفسیر المیزان.
پیامها:
1- یکتا معبود هستى، کسى است که فرمانروایى مطلق دارد. «هو اللّه الذى لا اله الاّ هو الملک»
 2- فرمانروایى خداوند، از هر گونه ظلم و کاستى به دور است و مملوّ از قداست مى‏باشد. «القدوّس السلام»
 3- خداوند هیچ گونه ضررى به خلق خود نمى‏زند. «السلام»
 4- خداوند، احاطه کامل بر هستى دارد. «المهیمن»
 5 - پندارهاى مشرکان درباره‏ى خداوند، نادرست است. «سبحان اللّه عما یشرکون»

آیه 24:

نکته ها:
«بارئ» به معناى پدید آورنده‏اى است که پدیده‏هایش از یکدیگر متمایز و متفاوت باشند.
این تنها سوره‏اى است که آغاز و پایانش با تسبیح الهى است. «سبّح للّه... یسبّح له...» آیه اول آن سخن از عزّت و حکمت است و آیه آخر آن با عزیز حکیم پایان یافت.
پیامها:
 1- خداوند، آفریننده‏اى است که در آفرینش مخلوقاتش، از کسى یا جایى الگوبردارى نکرده است، بلکه خود، صورت بخش پدیده‏هاست. «الخالق البارى‏ء المصوّر»
 2- کسى که تمام کمالات را داراست، سزاوار تسبیح همه هستى است. «له الاسماء الحسنى یسبّح له...»
 3- تسبیح موجودات، نشانه نوعى علم و شعور در هستى است. «یسبّح له ما فى السّموات و الارض»
 4- تسبیح موجودات، تذکّرى به انسان‏هایى است که اهل تسبیح نیستند. «یسبّح له ما فى السّموات و الارض»
 5 - قدرت خداوند همراه با حکمت است نه ستم و تجاوز. «هو العزیز الحکیم»



نویسنده : پژوهشگر » ساعت 8:28 عصر روز دوشنبه 90 دی 5