سفارش تبلیغ
صبا ویژن



سوره حشر21 - پژوهش در تفسیر

نه تنها در قیامت رستگار و پیروزند که در این دنیا نیز پیروزى و آرامش و نجات از آن آنها است، و شکست در هر دو جهان نصیب فراموشکاران است  .

در حدیثى از رسول خدا ص مى‏خوانیم که" اصحاب الجنة" را به کسانى تفسیر فرمود که از او اطاعت کردند و ولایت على ع را پذیرا شدند، و" اصحاب النار" را به کسانى که ولایت على ع را ناخوش داشتند و نقض عهد کردند و با او پیکار نمودند

 این یکى از مصادیق روشن مفهوم آیه است و از عمومیت مفهوم آیه نمى‏کاهد  .

تفسیر نمونه، ج‏23، ص: 544

أطیب البیان فی تفسیر القرآن‏

مساوى نیستند اصحاب آتش و اصحاب بهشت اصحاب جنّة آنها رستگاران هستند، اصحاب آتش با اصحاب بهشت کمال تضاد را دارند مثل تضادّ باطل و حقّ صدق و کذب نور و ظلمت ایمان و کفر ضلالت و هدایت مطیع و عاصى سعادت و شقاوت و لو در صورت ظاهر دنیوى شبیه یک دیگرند هر دو بشر و انسان هستند خورد و خوراک دارند در اعضاء و جوارح و در خواب و بیدارى و در معاشرت و لباس و حرکت و سکون و امثال اینها مشابه یک دیگرند ولى در باطن کمال مضادّة را دارند مثل علم و جهل صفات حمیده و اخلاق رذیله  .

لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النَّارِ کافر و مشرک و منافق و ضالّ و مضلّ و فاسق و فاجر وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ مؤمن و صالح و متّقى و مطیع  .

أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ مشمول عنایات الهى و نعم اخروى و رحمت واسعه و سعادت ابدى و حشر با انبیاء و اولیاء و شهداء و صالحین و سایر تفضّلات الهى هستند، و چه فوزى است بالاتر از این‏

أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‏12، ص: 483

 

 

                     

ترجمه المیزان‏

لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‏ جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (21  )

اگر، این قرآن را بر کوهى نازل کرده بودیم مسلما او را مى‏دیدى که خاشع و از ترس خدا متلاشى‏

مى‏شود. این مثلهایى است که براى مردم مى‏زنیم تا شاید به فکر بیفتند (21  ).

 [مثلى گویاى عظمت و جلالت قدر قرآن‏  ]

" لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‏ جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ   ..."

 اگر ممکن بود قرآن بر کوهى نازل شود، و ما قرآن را بر کوه نازل مى‏کردیم، قطعا کوه را با آن همه صلابت و غلظت و بزرگى هیکل و نیروى مقاومتى که در برابر حوادث دارد، مى‏دیدى که از ترس خداى عز و جل متاثر و متلاشى مى‏شود، و وقتى حال کوه در برابر قرآن چنین است، انسان سزاوارتر از آن است که وقتى قرآن بر او تلاوت مى‏شود و یا خودش آن را تلاوت مى‏کند قلبش خاشع گردد. بنا بر این، بسیار جاى تعجب است که جمعى از همین انسانها نه تنها از شنیدن قرآن خاشع نمى‏گردند، و دچار ترس و دلواپسى نمى‏شوند، بلکه در مقام دشمنى و مخالفت هم برمى‏آیند  .

در این آیه شریفه التفاتى از تکلم مع الغیر به غیبت به کار رفته، و این بدان جهت است که بر علت حکم دلالت کرده، بفهماند اگر کوه با نزول قرآن متلاشى و نرم مى‏شود، علتش این است که قرآن کلام خداى عز و جل است  .

" وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ"- این جمله از باب به کار بردن حکمى کلى در موردى جزئى است تا دلالت کند بر اینکه حکم این مورد حکمى نو ظهور نیست، بلکه در همه موارد دیگرى- که بسیار هم هست- جریان دارد  .

پس اینکه فرمود:" لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‏ جَبَلٍ" مثلى است که خداى تعالى براى مردم در امر قرآن زده تا عظمت و جلالت قدر آن را از این نظر که کلام خدا است و مشتمل بر معارفى عظیم است به ذهن مردم نزدیک سازد تا در باره آن تفکر نموده، و آن طور که شایسته آن است با آن برخورد کنند، و در صدد تحقیق محتواى آن که حق صریح است برآمده، به هدایتى که از طریق عبودیت پیشنهاد کرده مهتدى شوند، چون انسانها براى رسیدن به کمال و سعادتشان طریقى بجز قرآن ندارند، و از جمله معارفش همان مساله مراقبت و محاسبه است که آیات قبلى بدان سفارش مى‏کرد  .

ترجمه المیزان، ج‏19، ص: 380

تفسیر نمونه‏

اگر این قرآن را بر کوهى نازل مى‏کردیم مى‏دیدى که در برابر آن خشوع مى‏کند و از خوف خدا مى‏شکافد! و اینها مثالهایى است که براى مردم مى‏زنیم تا در آن‏

اگر قرآن بر کوه‏ها نازل مى‏شد از هم مى‏شکافتند  !

 پرده از روى این حقیقت بر مى‏دارد که نفوذ قرآن

نمى‏خورد! نخست مى‏فرماید:" اگر این قرآن را بر کوهى نازل مى‏کردیم مشاهده مى‏کردى که در برابر آن خشوع مى‏کند، و از خوف خدا مى‏شکافد" (لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‏ جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ  ).

" و اینها مثالهایى است که براى مردم مى‏زنیم تا در آن بیندیشند" (وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ  ).

بسیارى از مفسران این آیه را به صورت تشبیه تفسیر کرده‏اند و گفته‏اند هدف این است که این کوه‏ها با همه صلابت و استحکامى که دارند اگر عقل و احساس مى‏داشتند و این آیات بجاى قلب انسانها بر آنها نازل مى‏شد چنان به لرزه در مى‏آمدند که از هم مى‏شکافتند، اما گروهى از انسانهاى قساوتمند و سنگدل مى‏شنوند و کمتر تغییرى در آنها رخ نمى‏دهد (جمله وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ را گواه بر این تفسیر گرفته‏اند  ).

تفسیر نمونه، ج‏23، ص: 551

 أطیب البیان فی تفسیر القرآن‏

اگر بر فرض محال ما نازل مى‏کردیم این قرآن مجید را بر کوه سنگ خاره هر آینه خاشع مى‏شد و از هم مى‏پاشید از ترس خدا و این مثلها را ما مى‏زنیم براى ناس باشد آنها بفکر بیفتند و تفکّر کنند لکن قلب آنها از سنگ سختر است و ابدا بخود نمى‏آیند  .

لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‏ جَبَلٍ ذکر جبل از باب مثال است چون سنگ در نظر انسان سخت‏ترین اشیاء است و الّا آسمانها و زمین طاقت عذاب الهى را ندارند، چنانچه امیر المؤمنین (ع) در دعاء کمیل مى‏فرماید  :

 (فکیف احتمالى لبلاء الاخرة و جلیل وقوع المکاره فیها و هو بلاء تطول مدّته و یدوم مقامه و لا یخفف عن اهله لانّه لا یکون الّا عن غضبک و انتقامک و سخطک و هذا ما لا تقوم له السّماوات‏

 مى‏فرماید  :

اگر این تهدیدات و انذارها که در قرآن مجید بر انسان در مخالفت اوامر الهى بیان شده و تکلیفات مقرر گشته بر کوه‏ها بیان میشد و جعل فرموده بودیم  .

لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً تصدّع از هم پاشیده شده و متفرق گشته، چنانچه مى‏گویند صدع الزجاجة یعنى شکسته شد که دیگر قابل التیام نیست اشاره به اینکه کوه از هم پاشیده مى‏شود از خوف الهى و این قلوب قاسیه هیچ متأثر نمى‏شوند چنانچه مى‏فرماید: ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً الى قوله وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ بقره آیه 69  .

مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ از خوف سخط و غضب و عذاب الهى که سر تا سر قرآن انذار مى‏کند و خبر مى‏دهد  .

و تلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون باید تفکر کنند و بخود بیایند که فرمود  :

تفکر مقابل غفلت است تمام سعادات در اثر تفکر است و تمام مفاسد در اثر غفلت است‏

أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‏12، ص: 483

تفسیر

ترجمه المیزان‏

 هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ (22  )

او اللَّه است که هیچ معبودى به جز او نیست عالم به غیب و آشکار است او رحمان و رحیم است (22 ).

 [توضیحى در مورد اینکه خداوند عالم غیب و شهادت است. و معانى پاره‏اى از اسماء حسناى دیگر خدا]

" هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ" این آیه با دو آیه بعدش هر چند در مقام شمردن طائفه‏اى از اسماى حسناى خداى تعالى و اشاره به این نکته است که او داراى بهترین اسماء و منزه از هر نقصى است، و آنچه را که در آسمانها و زمین است شاهد بر این معنا مى‏گیرد، و لیکن اگر آن را با مضمون آیات قبل که امر به ذکر مى‏کرد در نظر بگیریم، از مجموع، این معنا استفاده مى‏شود که افرادى که یادآور خدایند او را با اسماى حسنایش ذکر مى‏کنند، و به هر اسمى از اسماى کمال خدا بر مى‏خورند، به نقصى که در خویشتن در مقابل آن کمال است پى مى‏برند

و اگر آن را با مضمون آیه قبلى و مخصوصا جمله" مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ" در نظر بگیریم، به علت خشوع کوه و متلاشى شدن آن از ترس خدا پى مى‏بریم. و معناى مجموع آنها چنین مى‏شود: چگونه کوه‏ها از ترس او متلاشى نشود، با اینکه او خدایى است که معبودى بجز او نیست، و عالم به غیب و آشکار و چنین و چنان است.

" هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ"- موصول" الذى" وصله آن، مجموعا اسمى از اسماى خدا را معنا مى‏دهد، و آن وحدانیت خدا در الوهیت و معبودیت است‏

" عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ"- کلمه" شهادت" به معناى چیزى است که مشهود و حاضر در نزد مدرک باشد، هم چنان که غیب معناى مخالف آن را مى‏دهد

و هر چیزى که براى ما غیب و یا شهادت باشد، از آنجا که محاط خداى تعالى و خدا محیط به آنست، قهرا معلوم او، و او عالم به آن است‏


به قدرى عمیق است که اگر بر کوه‏ها نازل مى‏شد آنها را تکان مى‏داد، اما عجب از این انسان سنگدل که گاه مى‏شنود و تکان



نویسنده : قرآن پژوه » ساعت 7:36 عصر روز سه شنبه 90 دی 6