سفارش تبلیغ
صبا ویژن



تفسیر حشر ایات 7و6(د) - پژوهش در تفسیر

تفسیر أحسن الحدیث، ج‏11، ص: 92(ایه 7و6)

صادق صلوات اللَّه علیه نقل کرده که: «قال الفی‏ء ما کان من اموال لم یکن فیها هراقة دم او قتل و الانفال مثل ذلک و هو بمنزلته»«1» (1) تهذیب ج 6/ 133 حدیث 371.

 در اینجا چند مطلب مورد نظر است:1- گرچه آیه مصارف ششگانه را نقل مى‏کند ولى تقسیم به آن موارد لازم نیست ممکن است رسول خدا صلاح بداند فقط در یک محل مصرف کند

طبرسى فرموده: پس از رفتن بنى نضیر حضرت به انصار فرمود: مى‏خواهید مهاجرین مانند گذشته در خانه‏هاى شما بمانند و از اموالتان استفاده کنند (چون انصار مهاجرین را در درآمد خود شریک کرده بودند) و این غنائم را میان شما و آنها قسمت کنم و یا از خانه‏هاى شما خارج شوند و در اموال شما شریک نشوند و این غنائم را فقط به آنها بدهم، گفتند: غنائم را به آنها بدهید و هم چنان در خانه‏هاى ما بمانند و شریک اموال ما باشند. در این زمینه وَ یُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ نازل گردید.

آن گاه حضرت همه غنائم را میان مهاجرین تقسیم کرد و از انصار فقط به سه نفر داد که بسیار تنگدست بودند و آنها ابو دجانه و سهل بن حنیف و حارث بن صمه بودند.

 منظور از «فللّه» انفاق در سبیل اللَّه و کارهاى خوب است، «للرسول» در رابطه با مخارج خود پیامبر است، لِذِی الْقُرْبى‏ راجع به امام و جانشین پیامبر مى‏باشد و اگر منظور همه اقرباى آن حضرت بود با صیغه جمع «ذوى القربى» مى‏آمد.

نهال بن عمر و از امام سجاد علیه السّلام پرسید: منظور از ذى القربى، یتامى، مساکین و ابن سبیل کدام است فرمود:

 «هم قرباؤنا و مساکیننا و ابناء سبیلنا «1»(1) مجمع البیان.

سلیم بن قیس گوید: از امیر المؤمنین علیه السّلام شنیدم: فرمود:«نحن و اللَّه الذى عنى اللَّه بذی القربى الذین قرنهم اللَّه بنفسه و نبیه فقال ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ منّا خاصة و لم یجعل لناسهما فی الصدقة اکرم اللَّه نبیّه و اکرمنا ان یطعمنا اوساخ ما فی ایدى الناس» (کافى کتاب الحجة باب الفى‏ء و الانفال)

نباید تعجب کرد که چرا فقط اقرباى آن حضرت در آیه مطرح هستند اولا فقط اقربا مطرح نیستند بلکه «فللّه» نیز مطرح است که آن حضرت همه اموال بنو نضیر را در آن راه مصرف کرد.

ثانیا: فی‏ء مخصوص حضرت رسول و امام و ولى امر است هر طور خواست مصرف مى‏کند.ثالثا در قرابت آن حضرت، فقر شرط است، اقربای فقیر آن حضرت از خمس و فی‏ء استفاده مى‏کنند و فقراء مؤمنین از زکاة" 0

تفسیر جامع، ج‏7، ص: 105(ایه6و7)

 در کافى ذیل آیه فوق از سلیم بن قیس روایت کرده امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود بخدا قسم پروردگار از کلمه لِذِی الْقُرْبى‏ ما را قصد فرموده و بنفس خویش و پیغمبرش مقرون ساخته و مقصود از مساکین و ابن سبیل و یتامى از ما آل محمّد هستند از براى ما سهمى در صدقات قرار نداده زیرا خداوند پیغمبر و آلش را گرامى داشته و آنها را از آنچه در دست مردم میباشد اطعام نفرموده است چه صدقه اوساخ مردم است-. و از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده فرمود این آیه در خصوص ما آل محمّد بتنهائى نازل شده ذوى القربى و مساکین و یتیمان آل محمّد مراد است ارتباط ما از رسولخدا هرگز گسسته نشود سبیل ما میباشیم و جز ما سبیل و صراطى نیست.

 و ذیل جمله ما آتیکم الرسول از ابى اسحق نحوى روایت کرده گفت وارد شدم بر حضرت صادق علیه السّلام فرمود اى ابى اسحق خداوند پیغمبرش را بر محبت خود ادب نمود و آیه «إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ» را نازل نمود پس از آن احکام را بحضرتش فرمود «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ» و بعد فرمود «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» نازل فرمود سپس فرمود پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بامر خدا آنها را بامیر المؤمنین علیه السّلام و ائمه بعد از آن بزرگوار تفویض نمود اى ابى اسحق شما شیعیان خاص تسلیم ما ائمه شدید و مردم انکار کردند ما و آیات وارده در حق ما را سوگند بخدا دوست دارم شما شیعیان را بشرط آنکه سخن بگوئید بآنچه ما ائمه گفته‏ایم و ساکت شوید در آنچه ما سکوت کرده‏ایم و از رأى و عقیده خود چیزى نگوئید ما واسطه میان شما و خدا هستیم پروردگار براى کسیکه مخالف امر ما باشد خیرى قرار نداده خداوند امر خلق را به پیغمبرش و ما ائمه تفویض نمود تا معلوم شود چگونه مردم پیغمبر و ما ائمه را اطاعت کنند0

 -تفسیر اثنا عشری، ج‏13، ص: 94(ایه6و7)

منهال بن عمرو روایت نموده از حضرت سجاد علیه السّلام سؤال نمودم مراد ذى القربى و یتامى و مساکین و ابن السبیل که در این آیه واقع شده چه کسانند؟ فرمود: ایشان اقرباى ما و مسکینان ما و ابن السبیل ما باشند. «1» (1) منهج الصادقین، ج 9، ص 266

از حضرت صادق علیه السّلام مروى است که فرمود: ما جماعتى هستیم که خداى تعالى واجب فرموده است بر بندگان، طاعت ما را، و ما راست انفال و مالى که برگزیده باشد از دواب جیّده «2» و کنیزان جمیل و درّ ثمینه و هر چیزى که بى‏مثل باشد. «3» (2) یعنى حیوانات و مرکبهاى نیکو. (3) مدرک یاد شده، صفحه 227بیان: اموالى که ائمه و ولات، در آن تصرف دارند سه نوع است: 1- آنکه از مسلمانان بگیرند بر سبیل زکات، و حکم آن در آیه صدقات بیان شده است.- غنایم که از کفار به شمشیر گرفته باشند بر سبیل قهر و غلبه. 3- فى‏ء، و آن مالى است که از کفار به مسلمان منتقل شود بدون قتال و خیل و رکاب و احکام هر یک در کتب فقهیه مفصلا بیان شده، مراجعه شود.

 آیه دلیل است بر آنکه آنچه اوامر و نواهى از مقام منیع رسالت صادر گردیده، تمام از مسلّمات مفترضه، و بر مسلمانان الزام است قبول آن. پس کسانى که در عصر ما وقتى به آنها گویند امر یا نهى را، براى بهانه جوئى در عدم قبول گوید: کجاى قرآن است ؟ما گوئیم: اى سائل فهیم، آگاه شو، اینجاى قرآن است که فرماید: ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا و مؤید عمومیت است اینکه زمخشرى نقل نموده که ابن مسعود مردى محرم را دید که جامه‏ها پوشیده بود، او را گفت:جامه‏ها بکن. آن مرد گفت: آیتى از کتاب خدا در این باب بر من بخوان. او این آیه تلاوت نمود.

از حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مروى است که قرآن، صعب و مستصعب است بر آن کس که ترکش کند، و آسان است آن را که متابعتش کند. و حدیث من نیز صعب و مستصعب است، پس هر که به حدیث من تمسک کند و جمع نماید میان آن و قرآن، بر او آسان شود و هر که به قرآن و حدیث من تهاون کند، زیانکار دنیا و آخرت باشد. و خدا شما را فرمود که سخن من بشنوید و بر آن کار کنید، پس هر که به قول من راضى است، به قرآن راضى است و هر که به قول من استهزاء کند، به قرآن استهزاء کرده باشد

تفسیر برهان- زید شحام از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که:

عطا فرمود خدا حضرت سلیمان را ملک عظیم که: هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ. پس جریان داد این آیه را در باره حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که عطا مى‏نمود هر که را مى‏خواست، و منع فرمود هر که را مى‏خواست و عطا فرمود افضل از آنچه به سلیمان علیه السّلام عطا نمود لقوله تعالى: وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. آیه اشاره است به آنکه تدبیر امر است، متعلق است به حضرت رسالت و ائمه علیهم السّلام که قائم مقام و از جانب خدا منصوب به امامت هستند.

در کتاب کافى- از حضرت صادق علیه السّلام مروى است که فرمود:بدرستى که خداى تعالى ادب نمود پیغمبر خود را بر محبت خود و فرمود: إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ پس از آن (امر دین خود را) تفویض نمود به او، و فرمود:وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. و فرمود: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ». و پیغمبر خدا تفویض نمود به على و ائمه علیه السّلام. «2» (2) اصول کافى، جلد 2، صفحه 2.

 علامه مجلسى رحمه اللّه : تفویض معانى متعدد دارد:

اول- تفویض در خلق و رزق و اماته و احیا. این، دو وجه احتمال دارد:

1-       آنکه پیغمبر و ائمه، بجا آورند این افعال را به قدرت و اراده خود، که ایشان خلق کنند و روزى دهند و بمیرانند و زنده کنند این، کفر صریح و محال‏است به برهان عقل و نقل‏0- آنکه خداى تعالى این افعال را بجا آورد مقارن به اراده ایشان، مثل شق القمر و زنده کردن مرده و تقلیب عصا به مار و غیر آن از معجزات، که تمام به قدرت خدا واقع شود مقارن به اراده ایشان، به جهت ظهور صدق آنان، این ممتنع نیست، زیرا: وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ.

2-       دوم از معانى تفویض- تفویض در امر دین، و این هم دو احتمال دارد:- آنکه خدا تفویض نموده به پیغمبر و ائمه عموما، که حلال کنند آنچه را خواهند و حرام کنند آنچه را خواهند بدون وحى و الهام، یا تغییر دهند آنچه خدا وحى فرموده این باطل و خلاف حق و مردود است. 2- آنکه چون خدا خلق و کامل نمود پیغمبر خود را به حیثیتى که اختیار ننماید از امور چیزى را مگر آنچه موافق حق و صواب است و خلاف مشیت الهى در خاطرش خطور ننماید، بنابراین تفویض فرمود به او تعیین بعض امور را، مثل زیادى در رکعات فرائض و تعیین نوافل از نماز و روزه و غیر آن. به سبب اظهار شرف و بزرگوارى آن حضرت.

سوم از معانى تفویض- تفویض امور خلق به سوى ایشان از سیاست ایشان، و تکمیل و تعلیم و تأدیب ایشان. و امر فرموده مردم را به اطاعت ایشان، و آیات و اخبار و عقل دال است بر آن. و این معنى، مراد باشد از حدیث شریف.

و معانى دیگر تفویض بیان شده در مرآت العقول. به همین قدر اکتفا شد در این مقام، و لذا آن حضرت اموال خیبر را قسمت فرمود بر مسلمانان، و بر اهل خیبر منت نهاد که ایشان را به حال خود گذاشت، و بنو نضیر و بنو قینقاع را امر به جلاى وطن و بعضى از اموال را به آنها عطا نمود. و نسبت به بنو قریضه مردان ایشان را مقتول و زنان و اطفال آنها را اسیر و اموال آنها را میان مسلمانان قسمت نمود بر وفق مصلحت، چنانچه فرماید.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------- 



نویسنده : قرآن پژوه » ساعت 2:28 عصر روز پنج شنبه 90 دی 8