ادامه:
" لَیَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ"- با در نظر گرفتن اینکه مقام، مقام اذن در جهاد است، از ظاهر سیاق بر مىآید که مراد از" نصر" اظهار و غلبه دادن مظلومان بر ظالمان ستمگر یاغى است به اینکه در جنگ آنان را بر اینان پیروزى دهد. و لیکن ممکن است در جمله" وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُورا[1]ً" مقصود از" نصرت" تشریع قانون به نفع مظلوم و علیه ظالم باشد، تا مظلوم بتواند آنچه را که بر سرش آمده تلافى کند. و مقصود از" اذن در قتال" هم همین قانون باشد، یعنى دست کوتاه مظلوم را دراز کند تا دست درازى ظالم را تلافى نماید..
با این احتمال، دیگر تعلیل نصرت به جمله" إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ" کاملا روشن مىشود، چون اجازه به قتال و مباح کردن آن در موارد اضطرار و حرج، و امثال آن، خود از مقتضیات دو صفت عفو و غفور بودن خدا است.
و آنچه اثر زشت که این معامله به مثل دارد محو مىکند، چون اگر محو نکند عقاب و آزار رساندن به خلق در نظام حیات اثر زشت خود را مىگذارد، چیزى که هست خدا در خصوص این موارد آن اثر زشت و مبغوض را مىپوشاند، چون خودش به آن اجازه داده و آن را حرام نکردهبا این بیان این نکته نیز روشن مىشود که به چه مناسبت در آخر آیه قبلى وصف حلم را آورد و نیز روشن مىگردد که کلمه" ثم" تنها براى رساندن بعدیت به حسب ذکر است، نه بعدیت زمانى.
بعضى از مفسرین[2] در معناى آیه گفتهاند: هر کس به جنایت کننده بر خود جنایتى وارد آورد و سپس برگردد و او را دوباره مجازات کند خدا آن مظلوم را یارى مىکند، که خدا بخشنده آن عقابى است که بار دوم به دشمن داده و این ترک اولى را مرتکب شده، هر چند که جا داشت که صبر، و عفو از جانى، و بزرگوارى را ترک نکند، هم چنان که قرآن دستور داده فرمود:وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوى[3]" و نیز فرمود:" فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ" [4] و نیز فرمود:" وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُور[5]ِ"
: در این تفسیر چند اشکال است:
اولا در این تفسیر کلمه" ثم" براى بعدیت زمانى گرفته شده، و به همین جهت کلمه" عقاب" با کلمه" بغى" دو معنا پیدا کردند و کلمه عقاب با اینکه معنایش مطلق است هم جنایت را شامل است و هم غیر آن را، مختص به جنایت شده و چنین اختصاصى دلیل ندارد.
و ثانیا این مفسرین نصرت را به معناى نصرتى تکوینى (ظفر دادن) گرفتهاند نه تشریعى (حق قانونى) و در حقیقت آیه را به معناى خبر دادن از نصرت خدا مظلوم را بر ظالم گرفتهاند و حال آنکه چه بسیار ظالمها را مىبینیم که بعد از انتقام مظلوم از او، دوباره ظلم خود را ازسرگرفته و خدا هم تکوینا یاریش نکرده است.
و ثالثا قتال با مشرکین و جهاد در راه خدا به طور قطع از مصادیق این آیه است، و لازمه معنایى که براى آیه کردند این است که ترک جهاد با کفار، و بخشودن آنان از جهاد اولى و بهتر باشد، و فساد این قول واضح است.
یکى از مفسّران از این آیه اندیشهاى مهمّ را استنباط کرده و آن این است که مبارزه و نبرد در اسلام قاعدهاى کلى نظیر آنچه در مارکسیسم آمده نیست. بلکه حالتى است اضطرارى و ناگزیرانه. اسلام تو را دعوت مىکند که کسانى را که ستمى به تو کردهاند یا بعضى از حقوق سادهات را سلب نمودهاند ببخشى و مورد عفو قرار دهى. امّا وقتى که آنها از حدّ سلب حقوق و ستمگرى تجاوز کردند و کارد را به استخوانت رساندند، آن گاه بر تو واجب است که فریاد خود بر آورى و رو در روى آنها بایستى، پس مبارزه و نبرد تو براى خود نبرد و مبارزه نیست بلکه براى عدالت است و هر وقت حقّت را به تو باز گرداندند در آن حدّ تو نیز از مبارزه باز مىایست.
: بحث روایتی:
در بعضى از روایات آمده است در حالى که فقط دو شب به پایان ماه محرم باقى مانده بود، مشرکان به یکدیگر گفتند یاران محمد ص در ماه محرم پیکارو جنگ را حرام مىدانند ونمى جنگند به همین دلیل حمله را آغاز کردند، مسلمانان نخست با اصرار از آنها خواستند که در این ماه حرام جنگ را آغاز نکنند، ولى آنها گوش ندادند، ناچار براى دفاع از خود وارد عمل شدند و مردانه جنگیدند و خداوند آنها را پیروز کرد[6].
علامه: این روایت را الدر المنثور هم از ابن ابى حاتم از مقاتل نقل کرده ولى اثر ضعف از سر تا پاى آن هویدا است براى اینکه مشرکین نیز مانند مسلمانان قتال در ماه حرام را حرام مىدانستند.
سه گونه عفو و مغفرت خداوند و اشاره به اینکه صفت عفو و مغفرت در خداوند مثل صفت رحمت و هدایت او به امور تکوینى و تشریعى تعلق مىگیرد . صفت عفو و مغفرت در خداى تعالى مثل صفت رحمت و هدایت او است که متعلق به امور تکوینى و تشریعى هر دو مىشود، پس خداى تعالى یک وقت از معاصى عفو مىکند و آن را از نامه اعمال محو مىسازد، و یک وقت از حکمى که اقتضاى تشریع دارد عفو مىکند از وضع و تشریع آن صرفنظر مىنماید، و یک وقت هم از مصائب عفو مىکند از نزول آن با آنکه اسباب نزولش فراهم است جلوگیرى مىنماید[7].
خداى تعالى در روز قیامت این قدر عفو مىکند که احدى تصور آن را نمىکند، حتى مشرکین هم به طمع افتاده و مىگویند:" وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ[8]"
: نکته ها:
1 دفاع، حقّ طبیعى هر انسانى است.
2 عدالت، در همه جا یک ارزش است.
3 یارى مظلوم، همیشه با نابودى ظالم همراه نیست. خداوند مظلوم را یارى مىکند، ولى ممکن است ظالم نیز به دلیلى مورد عفو الهى قرار گیرد.
قالَ عَلی عَلیهِ السَلام:
"اِذا قَدَرتَ عَلی عَدُوِّکَ فَاجعَلِ العَفوَ عَنهُ شُکراً لِلقَدر? عَلَیه[9]"
هر گاه بر دشمنت دست یافتی پس بخشش و از او را شکر و سپاس توانایی بر او قرار ده.
[1] (اسرى/33)
[2] منهج الصادقین، ج 6، ص 187.
[3] ( بقره، 237)
[4] (شوری،40)
[5] (شوری43)
[6] مجمع البیان و در المنثور، ذیل آیه
[7] ترجمه المیزان ,ج:6,ص:536
[8] ترجمه المیزان,ج:7,ص:79
[9] نهج البلاغه، حکمت 10