آ یه :
"أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مخُْضَرَّةً إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ" (63)
" لَهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْضِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنىُِّ الْحَمِیدُ" (64)
آیا نظر نکردهاى که خدا از آسمان، آبى فرو فرستاد، پس زمین سرسبز گردید؟ اری خدا باریک بین (و) آگاه است. (63)
آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است فقط از آنِ اوست و مسلماً خدا بى نیاز(و)ستوده است. (64)
"رأى":دیدن. دانستن. نگاه کردن :رأى چون بدو مفعول متعدى شود بمعنى علم آید جوهرى در صحاح گوید: رأى با چشم بیک مفعول، و رأى بمعنى علم بدو مفعول متعدى میشود. راغب میگوید: رأى آنگاه که دو مفعول گیرد معنى علم میدهد.
"نزول":اصل نزول بمعنى فرود آمدن است چنانکه در مفردات و مصباح و اقرب گفته است
"سماء" :آسمان، فضاى فراخ بر دور زمین، جاى ارواح نیکان، آنچه که بالاى سر انسان باشد، سقف هر چیزى، رواق خانه، پشت اسب، ابر، باران
"ماء":آب." وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً[1]" راغب گفته: اصل آن موه است بدلیل آنکه جمع آن امواه و میاه آمده و مصغّرش مویه است هاء آخر را حذف و واو را مبدّل به الف کردهاند.
"صبح":بعقیده راغب صبح و صباح هر دو اول روز و وقت پیدا شدن سرخى آفتاب در افق استاین صیغه در قرآن بمعنى صار و گردیدن است مگر بعضى از قبیل «حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ» که بمعنى داخل شدن در صباح است. کلمه (فَتُصْبِحُ) بمعنى (تصیر) یعنى مىگردد مىباشد.
"ارض":این کلمه که مراد از آن زمین ماست امّا اینکه در قرآن مجید همواره مفرد آمده، باحتمال قوى علتش آن است که آنچه غیر از زمین است نسبت بما آسمان محسوب میشود مثلا مرّیخ گر چه فی حدّ نفسه، یک کره و زمین است ولى نسبت بما که بالاى سر ماست آسمان حساب میشود، على هذا ما را یکزمین بیشتر نیست که زیر پاى ماست.
"خضرة":سبز بودن
"لُطف":بضمّ اوّل بمعنى رفق و مدارا و نزدیکى است و بفتح اوّل بمعنى نازکى و صافى است (لَطیف): از اسماء حسنى است و آن بنا بر آنکه گفته شد بمعنى مدارا کننده است آنکه بدقائق امور عالم است.
"الْخَبِیرُ":العالم بما کان و ما یکون لا یعزب عنه شیء و لا یفوته، فهو لم یزل خبیرا بما یخلق عالما بکنه الأشیاء مطلع على حقائقها.
"غنى":کفایت. بىنیازى. (غنّى): بىنیاز.
"حمد":ستایش. ثنا گوئى.ستودن (حمید:) ممکن است بمعنى فاعل باشد یعنى ستاینده و ممکن است بمعنى مفعول باشد یعنى ستوده.
تفسیر :
[نشانههاى خدا در صحنه هستى]
" أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّه " در این آیه بر عموم قدرت خداى عز و جل که قبلا گذشت استشهاد شده به مساله فرو فرستادن آب از آسمان.
خلیل بن احمد که یکى از بزرگترین علماء و ادباء و مفاخر شیعه به شمار مىرود کلمه (أَ لَمْ تَرَ) را یعنى آیا ندیدى به (أ لم تعلم) یعنى آیا ندانستى معنى کرده است[1] .این کلمه در اینجا خطاب به پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم مىباشد.
یا محمّد (ص) آیا ندانستى و نمىدانى، آیا با دیده بصیرت ندیدى و نمىبینى که خداى توانا آب و باران را از آسمان یعنى از فضاى بالا بروى زمین فرو مىریزد، و زمین به وسیله آن: سبز و خرم مىشود.
گر چه در این آیه نسبت سبز و خرم شدن را به زمین داده است، ولى این نسبت، نسبت مجازى است، نه حقیقى. زیرا آنچه سبز مىشود گیاهان زمین مىباشد، نه خود زمین. و در اینجا یک نکته بسیار مهم نهفته است، و آن اینکه: هنگامى که گیاهان مىرویند و سبز و خرم مىشوند. به عبارت دیگر: گیاهان و روئیدنىها- مخصوصا در کشتزارها- به نحوى زمین را تحت پوشش خود قرار مىدهند، و به طورى جلوهگر مىشوند که گوئى:زمین دیگرى به وجود آمده که جز رنگ سبز و خرمى رنگ دیگرى ندارد!
"فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مُخْضَرَّةً" رفع فعل مفید اثبات سر سبزى زمین است، امّا اگر به عنوان جواب استفهام، نصب داده شود سبز شدن زمین را نفى مىکند.
براى این عبارت دو توضیح ذکر شده است:
الف: اگر منصوب شود عکس غرض حاصل مىشود مثل الم تر أنّی انعمت علیک فتشکر معنایش نفى شکر و شکایت از عدم سپاسگزارى منعم علیه شده[2].
ب: اگر منصوب و جواب استفهام باشد، لازمهاش آن است که رؤیت نزول آب، سبب سبزى زمین باشد و حال آن که وجود آب سبب آن است نه رؤیت[3]..
در آیات گذشته، سخن از قدرت بى پایان خداوند و حقانیت او بود، در آیات مورد بحث نشانههاى مختلفى از این قدرت گسترده و حقانیت مطلقه را بیان مىکند.زمینى که آثار حیات از او رخت بر بسته بود و چهرهاى عبوس و زشت و تیره داشت با نزول قطرات حیاتبخش باران، زنده شد و آثار حیات در آن نمایان گشت و لبخند زندگى در چهره او آشکار. لطیف بودن خدا ایجاب مىکند که نطفههاى کوچک و کم ارزش گیاهان را که در درون بذرها در اعماق خاکها نهفته است پرورش دهد، و آنها را که در نهایت ظرافت و لطافتند از اعماق خاک تیره بر خلاف قانون جاذبه بیرون فرستد، و در معرض تابش آفتاب، و وزش نسیم قرار دهد، و سرانجام آن را به گیاهى بارور، یا درختى تنومند تبدیل کند.
اگر او دانههاى باران را نمىفرستاد و محیط بذر و زمین اطراف آن نرم و ملایم و" لطیف" نمىشد آنها هرگز قدرت
نمو و رشد نمىداشتند، اما او با این باران به آن محیط خشک و خشن، لطف و نرمش بخشید تا آماده حرکت و نمو گردد.
در عین حال از تمام نیازها و احتیاجات این دانه ضعیف از آغاز حرکت در زیر خاک تا هنگامى که سر به آسمان کشیده، آگاه و خبیر است.
خداوند به مقتضاى لطفش باران را مىفرستد، و به مقتضاى خبیر بودنش اندازهاى براى آن قائل است که اگر از حد بگذرد سیل است و ویرانى، و اگر کمتر از حد باشد خشکسالى و پژمردگى و این است معنى لطیف بودن و خبیر بودن خداوند.در این آیه نیز مىخوانیم: وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْکَنَّاهُ فِی الْأَرْضِ:" ما از آسمان آبى فرستادیم به اندازه معین، سپس آن را در زمین ساکن کردیم[4]" .
گیاه شناسان مىدانند که قوانینى که رشد و نموّ گیاهان را اداره مىکند چه قدر دقیق و عظیم است. چیزى که ما بنا بر عادت بىتوجّه و عبرتگیرى بر آن مىگذریم. پس از آن که میلیونها دلار در آزمایشگاههاى گیاهى هزینه کردهاند هنوز راز «فتوسنتز» یا تمثیل نورى را در نیافتهاند که چگونه پرتو خورشید مثلا به میوهاى چون سیب تبدیل مىشود که بیشتر مواد آن را از نور آفتاب مىشمارند.
جمله" إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ" بیان علت سبز کردن زمین با فرستادن باران است.