آیه 72
"وَ إِذَا تُتْلىَ عَلَیْهِمْ ءَایَاتُنَا بَیِّنَاتٍ تَعْرِفُ فىِ وُجُوهِ الَّذِینَ کَفَرُواْ الْمُنکَرَ یَکاَدُونَ یَسْطُونَ بِالَّذِینَ یَتْلُونَ عَلَیْهِمْ ءَایَتِنَا قُلْ أَ فَأُنَبِّئُکُم بِشَرٍّ مِّن ذَالِکمُُ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ" (72)
« و هنگامی که آیات ما, درحالی که روشن است , بر آنان خوانده می شود , در چهره های کسانی که کفر ورزیدند (نشانه های) انکار را می شناسی نزدیک است به کسانی که آیات مارا بر آنان می خوانند حمله ور شوند ! بگو: و آیا شما را به بدتر از این (عصبانیت) خبر دهم؟ (آن)آتش که خدا آن را به کسانی که کفر ورزیدند وعده داده است و بد بازگشتگاهی است! »(72)
"تلى":تلوّ (بر وزن علوّ) و تلو (بر وزن حبر) و تلاوة، بمعناى تبعیّت و از پى رفتن است اقرب- الموارد گوید:
بنابراین , خواندن آیات خدا و تدبر در آن را از آن جهت تلاوت گویند که متابعت از آنهاست, شخص قارء گویا در پی کلمات و معانی می رود.
طبرسی در ذیل آیه 44 از سوره بقره فرموده: تلاوت در اصل بمعنی تبعیت است , زیرا در خواندن بعضی حروف را به بعضی تابع می کنند. فرق تلاوت با قرائت آنست که قرائت در اصل جمع کردن حروف و تلاوت قرار دادن آنها در پی یکدیگر است.
" آیة" : علامت .نشانه .عبرت. دلیل. معجزه.
"بَین" : وسط :(بینة) مونث (بین) و جمع آن بیّنات است و آندو بمعنی دلیل روشن و آیات واضح هستند.
"عرف":معرفت و عرفان بمعنى درک و شناختن است.
"وجه":چهره روى. صورت.
"نکر":(بر وزن فرس و قفل) نشناختن
"کاد":از افعال مقاربه و بمعنى نزدیکى است «کاد یفعل» یعنى نزدیک است بکند و هنوز نکرده
"سطا":قوله تعالى: یَکادُونَ یَسْطُونَ(حج/ 72)أی یتداولونهم بالمکروه و یبطشون بهم من شدة الغیظ.[سطو] بهِ و علیهِ: بر او حملهور شد و چیره گردید،-
"نباء": (بر وزن فرس) خبریکه داراى فائده بزرگ و مفید علم یا ظنّ است و بخبر نباء نگویند مگر آنکه این سه امر را داشته باشد و خبریکه آنرا نباء گویند حقّش آنست که از کذب عارى باشد مثل خبر متواتر و خبر خدا و رسول صلی الله (راغب)نباء و انباء در قرآن بکار نرفته مگر در چیزهائیکه داراى اهمیّت و شأن عظیماند.
"شر"ّ:بد و ضرر راغب گفته: شر آنست که همه از آن اعراض میکنند چنانکه خیر آنست که همه بآن مایل میشوند
"النَّار" )نور): آتش
"وعد":راغب گوید: وعد در وعده خیر و شرّ هر دو بکار رود.
"بِئس"َ:فعل ذمّ است و در تمام ذمّها بکار میرود چنانکه نعم در تمام مدحها (مفردات) اصل آن از بؤس بمعنى ناپسند است .
"صیر":رجوع. انتقال. تحوّل."مَصیر":بازگشتگاه
تفسیر:
کلمه" منکر" مصدر میمى به معناى انکار است و مراد از" شناختن انکار در روى کفار" شناختن اثر انکار و کراهت است. و کلمه" یسطون" از" سطوت" است که- بنا به آنچه در مجمع البیان آمده- به معناى اظهار حالتى خشمگین و وحشتآور است.
مىگویند:" سطا علیه، یسطو، سطوة و سطاوة" یعنى خشم گرفت بر او و" و الانسان مسطو علیه" یعنى انسان مورد خشم قرار گرفت. و کلمه" سطوت" و" بطش" هر دو به یک معنا است[1].
و در حقیقت هنگام شنیدن این آیات بینات, تضادی در میان منطق زنده قرآن و تعصبات جاهلانه آنها پیدا می شود, و چون حاضر به تسلیم در برابر حق نیستند, بی اختیار آثار آن در چهره هاشان نمایان می شود.بلکه بر اثر شدت تعصب و لجاج « نزدیک است برخیزند و با مشتهای گره کرده خود به کسانی که ایات ما را بر آنها می خوانند حمله کنند»!
در حالی که انسان اگر منطقی فکر کند هرگاه سخن خلافی بشنود , نه چهره در هم می کشد و نه پاسخ آن را با مشت گره کرده می دهد, بلکه با بیان منطقی آن را رد میکند, این عکس العملهای نادرست کافران , خود دلیل روشنیست براینکه آنها تابع هیچ دلیل و منطقی نیستند, تنها جهل و عصبیت بر وجودشان حاکم است.
هنگامى آیات قرآن مجید در حالى که واضح و درخشنده و گویاى حق و حقیقت هستند تلاوت و خوانده میشود به جاى اینکه خوشحال و پذیراى آنها شوند آثار انکار و عدم پذیرش و تسلیم در مقابل آیات قرآن را در صورتهاى آنان یعنى کافران، مشاهده میکنى.
و معناى آیه این است که: چون آیات مرا برایشان تلاوت کنى، در حالى که آیات ما واضح الدلاله است در عین حال آثار انکار را در چهرههاى کفار مشاهده میکنى، آن قدر که گویى از شدت خشم نزدیک است بر خوانندگان قرآن بشورند.
قابل توجه اینکه جمله یَکادُونَ یَسْطُونَ با توجه به اینکه از دو فعل مضارع تشکیل شده دلیل بر استمرار" حالت حمله و پرخاشگرى" در وجود آنها است که گاه شرائط ایجاب مىکرد عملا آن را ظاهر کنند، و گاه که شرائط اجازه نمىداد، حالت آمادگى حمله در آنها پیدا میشد و به تعبیر ما به خود مىپیچیدند که چرا قادر بر حمله و ضرب نیستند.
جمله" قُلْ أَ فَأُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکُمُ" تفریع بر انکار مشرکین و احترازشان از شنیدن قرآن است، یعنى به آنان بگو: پس مىخواهید خبر دهم شما را به چیزى که از شنیدن قرآن برایتان ناگوارتر است، اگر مىخواهید بگویید شما را از آن خبر دهم که مواظب خود باشید و از آن بپرهیزید اگر اهل پرهیز هستید.
در معناى «مِنْ ذلِکُمُ» دو احتمال ذکر شده است:
الف: از حمله شما و خشمتان نسبت به آنان که آیات ما را مىخوانند.
ب: از خشم و غیظى که به سبب خواندن آیات ما بر شما، برایتان پیدا مىشود. ُ
در اعراب «النّار» نیز دو احتمال وجود دارد.
یکى این که خبر براى مبتداى محذوف باشد چنان که گویى کسى مىپرسد: بدتر از اینها براى کفّار چیست؟ خداوند مىفرماید: بدتر از همه اینها، آتش است.
احتمال دوم این که مبتدا باشد و جمله «وَعَدَهَا اللَّهُ» خبر آن، یا استینافیه است.
و جمله" النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ" بیان همان بدتر است، یعنى آنکه گفتیم برایتان ناگوارتر است.
و جمله" وَعَدَهَا اللَّهُ ..." بیان شر بودن آن است. یعنى اگر به زعم شما این آیات بینات الهى شر است، چون با افکار منحرف و نادرستتان هماهنگ نیست، من، بدتر از این را به شما معرفى مىکنم، که همان مجازات دردناک الهى است که در برابر این لجاج و عناد سر انجام دامانتان را خواهد گرفت.
در حقیقت در برابر این آتشمزاجان پرخاشگر که شعلههاى عصبیت و لجاج، همواره در درونشان افروخته است، پاسخى جز آتش دوزخ نیست! چرا که همیشه مجازات الهى تناسب نزدیکى با چگونگى گناه و عصیان دارد.
خدا هم هیچگاه نسبت به وعدههاى خود، هر وعدهاى که باشد خلف وعده نکرده و نخواهد کرد. چرا که خلف وعده: عیب و نقص است، و در ذات مقدس خدا عیب و نقصى وجود ندارد
در مبارزه میان کفر و ایمان، لبه تیز حملههاى کافران، روى مراکز و شخصیتهاى معنوى وفرهنگى متمرکز است، آنان گاهى مراکز عبادت را هدف قرار مىدهند که در آیهى 40 همین سوره خواندیم: «لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ» و گاهى بدنبال حمله به مبلّغان و مروّجان دین یا مستمعین آنان هستند.
محمّد بن العباس بعد دو واسطه از عیسى بن داود او از امام کاظم علیه السّلام و ایشان از پدر بزرگوارش امام صادق علیه السّلام نقل نماید که فرمود هر وقتى درباره امیر- المؤمنین على علیه السّلام آیهاى نازل مىگردید که در آن حکایت از فضیلت على علیه السّلام میشد و اطاعت و پیروى از آن بزرگوار در آن آیات فرض و واجب میگردید گروهى از این امر ناراضى میشدند و خوش آیند آنان نمیبود و از روى رشک و حسد و خشم منکر آن میگردیدند تا اینکه این آیه نازل گردید «3». (3) البرهان فی تفسیر القرآن.
نکته ها:
کافران همیشه حالت انکار دارند.
خداوند با کافران اتمام حجّت می کند.
حجّت و استدلال باید روشن باشد.
بغض و کینه ی کافران پوشیده نمی ماند.
انکار قلبی و روحی در جسم اثر می گذارد.
کسی که برهان ندارد, به حمله و یورش تمسک می جوید,(توسل به زور نشانه ی عجز در منطق است)
مبلغان یا گروندگان به دین , خود را برای حمله ی مخالفان آماده کنند.
تبلیغات روشنگر دینی, آتش سردی است به جان کافران
در انذار و تهدید افراد لجوج , از دوزخ یاد کنید.
قال امیرالمومنین علیه السلام:
"وَ کِتابُ اللهِ بَینَ اَظهَرَکُم ناطِقُ لا یَعیَی لِسانُهُ وَ بَیتُ لا تُهدَمُ اَرکانُهُ وَ عِزٌّ لا تُهزَمُ اَعوانُهُ"«1»
کتاب خدا که در میان شماست گویایی است که زبانش خسته نمی شود و خانه ای است که ارکان آن خراب نمی شود و غالب است که یارانش شکست نمس خورند.
(1)نهج البلاغه ،خطبه 133،بند4
[1] مجمع البیان، ج 7، ص 9