مقام علمی مؤلفآیت اللّه العظمی خویی(1413 - 1317 هـ) فقیهی نام آور و صاحب سبک بود که در بسیاری از علوم اسلامی به مرحله عالی اجتهاد رسیده بود. او بیش از هشتاد سال به تحصیل، تدریس و تحقیق علمی مشغول بود و کتابها ی بسیار و فارغ التحصیلان فراوانی به جامعه اسلامی تحویل داد. آیت الله خویی به سال 1317 ق. در خوی زاده شد. در آغاز نوجوانی رهسپار نجف اشرف گردید و در آن سامان به تحصیل علوم دینی تا درجات عالی اهتمام ورزید. از استادان ایشان در فقه و اصول میرزای نایینی و آقا ضیاء عراقی و شیخ محمد حسین غروی اصفهانی بوده اند. البته ایشان محضر استادان بزرگ دیگری راهم در علوم مختلف درک کرده اند. از جمله شیخ محمد جواد بلاغی نجفی در علم کلام و تفسیر و فن مناظره. حوزه فقه و اصول آیت الله خویی در نجف اشرف بسیار گسترده و پر ثمر و دارای آوازه جهانی بود. ایشان مدتی درس تفسیر هم می گفته اند. که ـ مع الاسف ـ پس از زمانی چند به رغم خواسته دل از آن دست برداشتند. شاگردانی بزرگ و نام آوری از درس آیت الله خویی برخاسته اند و تقریرات چاپ شده درس های ایشان خود حجمی کلان دارند. از آثار ایشان « نفحات الاعجاز» در اثبات جاودانگی قرآن به عنوان معجزه نبیاکرم(ص) و«البیان فی تفسیر القرآن» و رساله در خلافت و قصیده در مدح امیرالمومنین علی(ع) در900 بیت و «معجم رجال الحدیث» و «تکمله منهاج الصالحین» و «اجود التقریرات» را می توان نام برد.(جهانبخش،/ 1023)
2. علم تفسیر از دیدگاه آیت الله خوییمفسران پیشین نسبت به تعریف علم تفسیر در ابتدای کتاب های تفسیری خود اهتمام چندانی نشان نمیدادند گویی معنای آن را واضح و روشن می دانستند. اما مفسران معاصر هرچند به صورت کوتاه و مختصر، معمولا تعریفی از تفسیر را ارائه کرده اند. در دستهای از تعریف هایی که برای تفسیر ارائه شده است، تفسیر «به عنوان کاری که مفسّر در مورد کشف معنا و مدلول آیات کریمه انجام میدهد» و در دستهای دیگر «تفسیر به عنوان یک علم» تعریف شده است. آیت الله خویی تفسیر را ازمنظر کاری که مفسر انجام می دهد تعریف کرده و می گوید: «التفسیر هو إیضاح مراد اللّه تعالى من کتابه العزیز» (خویی،/ 397) «تفسیر، آشکار کردن مراد خدای متعال از کتاب عزیز اوست». برخی محققان برای این تعریف چند کاستی را مطرح کرده اند. نخست آنکه در آن اشاره ای به مرحله اول تفسیر (بیان مفاهیم آیات کریمه) نشده است. دوم اینکه مبنای تفسیر در آن مشخص نشده و به صراحت نگفته است که آیا «تفسیر باید بر اساس اصول و قواعد ادبیات عرب و قواعد عقلایی محاوره و به صورت روشمند» صورت پذیرد، یا آنکه بیان مفاد آیات بر اساس مسایل ذوقی و عرفانی نیز در قلمرو تفسیر قرار دارد. سوم اینکه اگر به جای «کتاب عزیز»، «آیات قرآن» گفته میشد، بهتر بود؛ زیرا مفسر درصدد آن است که از هر آیهای مراد خدای متعال را به دست آورد و تبیین نماید، نه اینکه بخواهد مراد خدا را از کل قرآن به عنوان کتاب خدا مشخص نماید و تعبیر «آیات قرآن» در فهماندن معنای اول گویایی بیشتری دارد و تعبیر «کتاب عزیز» ظاهر در معنای دوم است. (بابایی،/ 19) به نظر می رسد هیچ یک از کاستی های ذکر شده را نتوان به عنوان یک اشکال جدی بر تعریف آیت الله خویی از تفسیر وارد دانست. حداکثر این است که بگوییم این تعریف رسایی و گویایی لازم را ندارد و با صراحت و روشنی بر دو مرحلهای بودن تفسیر و منابع تفسیر اشاره نشده است. اما با توجه به اینکه تعریف باید کوتاه و گویا باشد به نظر می رسد افزودن همه این نکات در تعریف علم ضروری نباشد به ویژه که ایشان در باره منابع و مراحل تفسیر در جای خود در حد ضرورت بحث کرده است. از این رو باید گفت این تعریف با همه اختصار و ایجازی که دارد تعریفی جامع و مانع از علم تفسیر قرآن به شمار می رود.
3. ویژگی های عمومی تفسیر «البیان»
الف. اجتهاد علمی و نوآوریمقام علمی آیت اللّه العظمی خویی و تبحر و اجتهاد ایشان در فقه، اصول، رجال، حدیث شناسی، ادبیات عرب و بسیاری دیگر از علوم اسلامی موجب شده تا ایشان در هر یک از علوم اسلامی که قلم می زدند با روحیه ای استدلالی و اجتهادی به بررسی و طرح مسایل بپردازند و در موارد زیادی به نوآوری و ارائه دیدگاه ها و راه حل های نوین در عرصه علم و اندیشه دست یابند. تفسیر «البیان» نیز از این قاعده مستثنی نیست. ایشان در جای جای مباحث مرتبط با تفسیر آیات مانند: واژه شناسی، نکات ادبی، اختلاف قر ائات و یا ارائه برداشت تفسیری از آیات و یا بررسی دیدگاه های تفسیری، با تکیه به توان علمی بالای خود به بررسی اجتهادی و نقد وبررسی دیدگاه ها و ارائه دلایل و استدلالهای جدید می پردازد. نمونه هایی از تلاش های اجتهادی آیت الله خویی در تفسیر «البیان»، در عناوین بعدی ارائه می شود.
ب. جامع نگری علمیآیت الله خویی با پشتوانه سترگ علمی به نگارش تفسیر «البیان» اقدام نمود.از این رو بیش از هر چیز آنچه در این اثر رخ مینماید افزون بر نوآوری و اجتهاد، جامع نگری و بهره گیری مؤلف از دانسته های تفسیری، حدیثی، کلامی، فقهی، اصولی، حکمی، ادبی و تاریخی در تفسیر قرآن است. آیت الله خویی با انتقاد از مفسرانی که قرآن را تنها از یک جنبه بررسی کرده اند، ضرورت نگرش جامع گرایانه به قرآن را مطرح می کند. ایشان معتقدند: «اغلب مفسران تنها به پارهاى از مباحث و علوم قرآن پرداخته، از قسمت اعظم آن که مىتواند عظمت و واقعیت قرآن را نشان دهد، غفلت ورزیدهاند مثلا، بعضى از مفسرین، قرآن را تنها از نظر قواعد ادبى و از ناحیه لفظ و اعراب تفسیر نمودهاند و بعضى دیگر قرآن را با دید فلسفى مورد بررسى قرار دادهاند، گروه سومى نیز قرآن را با علوم جدید تفسیر مىنمایند و در عین حال همه این مفسرین چنین مىپندارند که قرآن با همین دید نازل گردیده است که آنان مىبینند.» (خویی،/12) نگاهی گذرا به مباحث ادبی، کلامی، تفسیری و اجتماعی تفسیر «البیان» نشان میدهد که چگونه آیت الله خویی با تبحر و دقت بالا به تفسیر آیات پرداخته است و هر آیه را از جنبه های مختلف تحلیل و بررسی نموده است. بدین سان مؤلف محترم «البیان» تلاش کرده است ا ز یک سو نگری در امان بماند و حتی الامکان معنای جامع آیه را تبیین نماید.
ج. روشمندی در برداشتویژگی دیگری تفسیر«البیان» روشمندی آن است به این معنا که مؤلف بجای دخالت دادن ذوق و سلیقه شخصی و دچار شدن به استحسانات عقلی و عرفی، تنها بر اساس ضوابط علمی و قوانین ادبی به تفسیر قرآن دست زده است. به اعتقاد آیت الله خویی مفسر باید با آگاهی از روش های استنباط و بکارگیری اصول و ضوابط آن در فرآیند برداشت از قرآن به تفسیر بپردازد تا آنچه می گوید و می نویسد از حجیت و اعتبار لازم برخوردار باشد. براین اساس ایشان می فرمایند: «آن چه بر مفسر لازم است، این است که از آرا و عقاید شخصى خود صرف نظر کند، تنها مفهوم آیات را بدون رنگآمیزى با محتویات مغزى و گرایشهاى فکرى و تخصّصى خویش مدنظر بگیرد و طبق رهنمود و فرمان آن، قدم بردارد به عبارت سادهتر، آیات قرآن را با خود قرآن و دلالت ظاهر آن، معنى و تفسیر کند نه با آرا و عقاید شخصى و گرایشهاى فکرى و سلیقهاى خود.» (خویی،/13) با بررسی تفسیر سوره حمد در تفسیر شریف «البیان»، روشمندی مولف و میزان پایبندی ایشان به این اصل را در می یابیم. روش آیت الله خویی در تفسیر آیات سوره حمد چنین است که اولاً هر آیه را از زوایای مختلف بررسی می کند (جامعنگری) و ثانیاً در بررسی های علمی خود دو اصل را به دقت مورد توجه قرار میدهد یکی ضوابط و قواعد پذیرفته شده آن علم و دوم آیات قرآن. به این ترتیب حتی در مواردی که به اجتهاد خود سخن می گوید ذرّهای از ضابطه مندی و اصول گرایی در روش بحث تخطّی نمی کند و به وادی تذوّق و تأثیرگذاری آراء و عقاید شخصی در تفسیر قرآن نمی غلتد.
د. بکارگیری منابع معتبربحث از منابع تفسیر، که در کتب علوم قرآن با عناوین «مآخذ تفسیر» و «مصادر تفسیر» نیز از آن یاد شده است، یکی از مباحث مهم روششناسی تفسیر است. توجه به منابع تفسیر، سابقهای بس طولانی دارد و اصولاً همزمان با نزول قرآن مطرح بوده است، ولی تدوین این منابع به صورت مستقل و تعیین حد و مرز هر یک و بحث و بررسی مستقل در باب آن، در زمانهای متأخر از عصر نزول صورت پذیرفته و به رغم بحثهای نسبتاً مفیدی که مطرح شده است، هنوز نیازمند تلاش جدّی و تعمیق بیشتری است. از نظر آیت الله خویی قاعده و معیار پذیرش یک منبع به عنوان «منبع تفسیر قرآن» این است که اعتبار و حجیت آن به اثبات رسیده باشد از این رو می گوید: «در تفسیر قرآن، نباید از ظن و گمان و آنچه حجیّت و اعتبار عقلى و یا شرعى ندارد، پیروى کرد بلکه باید به دلایل علمى و اطمینان بخش و به مدارکى که از نظر عقل و یا شرع اعتبار و مدرکیت آن ثابت شده است، استناد شود، زیرا افزون بر آنکه پیروى از دلایل ظنى و غیر یقینى، شرعاً ممنوع و نارواست. نسبت دادن مطلبى به خدا، بدون اذن وى حرام و گناه بزرگ و نابخشودنى است.» (خویی،/ 397) براساس این قاعده، مولف «البیان» تنها ظواهر الفاظ قرآن، عقل فطری و سالم از تأثیرات افکار و سلیقههای شخصی وروایات قطعی را در ردیف منابع معتبر تفسیر به شمار می آورد. (خویی،/398) و منابع لغوی، منابع تاریخی و دستاوردهای تجربی، الهامات قلبی را جزء منابع تفسیری به شمار نمی آورد افزون بر منابع فوق، آیت الله خویی بر اساس دیدگاه های اصولی خود اخبار ظنی معتبر را هم در تفسیر قرآن قابل استناد و اتکاء میدانند و معتقدند: از روایات غیر قطعی اما معتبر یعنی «خبر واحدی» که دارای شرایط حجیّت و اعتبار است، نیز میتوان در تفسیر قرآن پیروی نمود. (خویی،/398) و حتی می توان با چنین خبری عمومات قرآن را نیز تخصیص زد. (خویی،/400)
هـ. بررسی مقارنه ای مباحث تفسیرییکی از ویژگی های ارزشمند تفسیر شریف «البیان» رویکرد مقایسه ای آن است. آیت الله خویی در موارد متعددی دیدگاه اهل سنت را با دیدگاه مشهور شیعه مقایسه می نمایند و موارد همگرایی و واگرایی دیدگاه های تفسیری شیعه و سنی را نشان می دهند. ایشان با این اقدام ضمن آنکه بستری مناسب برای شکل گیری تفسیری مقارن را به وجود می آورند، براهمیت توجه به دیدگاه های اهل سنت در تفسیر قرآن نیز تاکید مینمایند. برای نمونه می توان به موارد زیر از این دست اشاره نمود: 1. تعداد آیات سوره حمد: به گزارش آیت الله خویی، در باره تعداد آیات سوره حمد اختلاف مهمی در بین نیست و مشهور در میان مسلمانان این است که سوره حمد دارای هفت آیه است، روایات زیادی که از طریق شیعه و سنی آمده، نیز همین نظریه مشهور را تأیید میکنند. (خویی،/422) 2. در تفسیر آیه «إِیَّاکَ نَسْتَعِین» به مسئله شفاعت اشاره می کند و با استناد به روایات شیعه و اهل سنت، شبهه شفاعت و کمک خواستن از غیر خدا را پاسخ میدهد (خویی،/ 485) 3. بررسی جزئیت « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»: در میان شیعه امامیه این مطلب مورد اتفاق است که « بِسْمِ اللَّهِ » در هر سورهای که با آن شروع گردیده است، جزو همان سوره و یکی از آیات آن است و« بِسْمِ اللَّهِ » با هر یک از سورههای قرآن نازل شده است. مؤلف «البیان» پس از بیان دیدگاه تشیع در این باره، به تفصیل دیدگاه های مفسران و فقهای اهل سنت همراه با دلایل آن ها را بیان می کند و پاسخ خود را به کسانی که قایل به عدم جزئیت «بِسْمِ اللَّهِ» هستند، ارائه می دهد. (خویی،/ 441- 451)
و. نقد وبررسی علمی آراء مخالفان و موافقانیکی از ویژگی های بارز آثار آیت الله خویی، توجه و اهتمام ویژه ایشان به بیان اقوال مخالفان و نقد وبررسی آن هاست. این ویژگی در کتب فقهی، اصولی ایشان کاملا مشهود است. وجود همین خصیصه در بخش علوم قرانی کتاب «البیان» نیز موجب شده است تا این اثر به یک اثر برجسته و کم نظیردر حوزه علوم قرآنی تبدیل شود. در بخش تفسیری «البیان» نیز این ویژگی رعایت شده است. برای نمونه ایشان در بررسی مسئله «جزئیت بسم الله» سه دیدگاه مهم را نقل کرده و ضمن آن دیدگاه های بیش از 30 تن از مفسران و فقهاء فریقین را گزارش میکند.(خویی،/441) افزون بر نقل آراء و دیدگاه های مختلف، سیره آیت الله خویی چنین بود که پس از بیان هر نظریه توجه وافری نیز به طرح اشکالات وارده و پاسخگویی به آنها نشان می داد.برای نمونه به موارد زیر توجه فرمایید: - پس از تبیین مسئله «علَم بودن لفظ جلاله الله» به دو اشکال مهم مخالفان در این باره اشاره نموده و به تفصیل و از جوانب مختلف به پاسخ آن ها می پردازد. (خویی،/ 427 – 429) - در مسئله «جزئیت بسم الله » دیدگاه مخالفان و موافقان را با بررسی یک به یک دلایل آنان در بیش از ده صفحه به دقت تشریح و تبیین می کند. (خویی،/440– 451) - در نحوه قرائت کلمه «مالک» نیز دیدگاه های گوناگونی را در این خصوص یاد آور شده و به تحلیل و بررسی آن ها می پردازد. (خویی،/ 452- 455)
ز. پاسخگویی به شبهاتاهتمام یک مفسر به طرح شبهات رایج و تلاش برای پاسخگویی به آن ها نشانه روزآمدی و حیات تفسیر ودلیل آگاهی مفسر از چالش های علمی جامعه است. آیت الله خویی به دلیل اشراف ویژه ای که به حوزه های معرفتی شیعه و دیدگاههای مخالفان تشیع داشتند در برخی از مباحث چالش برانگیز و اختلافی، به طرح شبهات مخالفان می پردازد و پاسخ هایی منطقی و مستدل ارائه می نمایند. برای نمونه به موارد زیر توجه فرمایید: - پس از طرح مسئله توحید در عبادت به شبهات وتهمت هایی که به دلیل احترام به تربت حسینی بر علیه شیعه مطرح می شود پاسخ می دهد. (خویی،/ 476) - در تفسیر آیه شریفه « إِیَّاکَ نَعْبُدُ» و به مناسبت بحث توحید در عبادت به این شبهه پاسخ می دهند که: اگر سجده برای غیر خدا جایز نیست پس سجده فرشتگان برای آدم(ع) چگونه بوده و چرا جایز شده است؟ (خویی،/ 477) 3. در تفسیر آیه « َإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» به مسئله شفاعت اشاره می کند و با استناد به روایات شیعه و اهل سنت، شبهه شفاعت و کمک خواستن از غیر خدا را پاسخ میدهد. (خویی،/ 485) 4. در تفسیر آیه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» این شبهه را بررسی می نماید که: طالب هدایت باید قبلا فاقد آن باشد تا بتواند آن را از خداوند بخواهد، بنابراین مسلمان خداشناس و یکتاپرستی که خود هدایت یافته و واجد هدایت است و در راه مستقیم هدایت قدم برمیدارد، چگونه در حال نماز از درگاه ذات اقدس الهی دوباره هدایت میطلبد و مکرر میگوید: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»؟! در پاسخ به سه جوابی که برخی مفسران داده اند اشاره می کند و سپس پاسخ خود را که مبتنی بر مراحل هدایت است تبیین می نماید. (خویی،/497- 495)
4. روش تفسیری «البیان»روش تفسیری عبارت است از گونه و روش تعامل مفسر با ابزارها و منابع تفسیری.تقسیمات گوناگونی که برای روش های تفسیر ذکر شده مانند تفسیر قرآن به قرآن.، تفسیر عقلی، تفسیر روایی، تفسیر رمزی. و عرفانی، تفسیر ادبی و غیره ناظر به شیوه استفاده مفسر از یک یا چند ابزار تفسیری است. آیت الله خویی در تفسیر «البیان» در درجه نخست از قرآن سود جسته است و تلاش نموده تفسیر خود از آیات و نقد و بررسی اقوال و دیدگاه های تفسیری را با استناد به آیات قرآن انجام دهند. پس از قرآن، روایات اهل بیت:، بررسیهای عقلی و نکات ادبی سایر منابع تفسیری ایشان را تشکیل می دهد. با توجه به جامع نگری آیت الله خویی به منابع تفسیری و کاربرد گسترده استدلال های عقلی در این تفسیر، باید روش تفسیری «البیان» را روش اجتهادی نامید. اکنون نگاهی گذرا به جایگاه منابع تفسیری در تفسیر «البیان» می اندازیم:
الف. جایگاه قرآن در تفسیر «البیان»قرآن کریم مهم ترین منبع تفسیری آیت الله خویی در تفسیر«البیان» است. مراجعه با آیات قران در همه مباحث ادبی، واژه شناسی، نکات تفسیری و نقد و بررسی های ایشان به عنوان یک اصل خدشه ناپذیر پذیرفته شده است. آیت الله خویی در مقدمه تفسیر «البیان» درباره جایگاه قرآن در روش تفسیری خود میگوید: «ما معمولا در تفسیر یک آیه از مفهوم آیه دیگر استفاده مىکنیم و خود قرآن را وسیله درک معانى قرآن قرار مىدهیم و در فهم و درک قرآن از خود قرآن یارى و راهنمایى مىطلبیم و احادیث وارده را بر این روش و بر آن چه از ظاهر آیات قرآن فهمیدهایم، شاهد و مؤیّد مىآوریم.» (خویی،/13) مولف تفسیر«البیان» در عمل همان گونه که گفته بود عمل نمود و در موراد زیر از قرآن در تفسیر خود سود جست. 1.
ارزیابی روایات تفسیرییکی از آموزه های ائمه اطهار:، عرضه روایات به قرآن است. بنابر روایات عرض، هر حدیثی که با مفاد قرآن در تعارض باشد باید کنار گذاشته شود. با استناد به این قاعده اصولی، آیت الله خویی در تفسیر آیات بیش از هر اقدامی به سایر آیات مراجعه می کنند و سپس به بررسی روایات تفسیری می پردازند. در این مرحله تنها روایاتی را می پذیرند که مفاد آن ها مخالفتی با قرآن نداشته باشد. برای نمونه ایشان از پذیرش روایاتی که اسم «رحیم» را به رحمت خاصه الهی به مؤمنان تفسیر کرده اند امتناع می کند و اینگونه روایات را با قرآن مخالف می داند و میگوید: «در بعضى از روایات آمده است که «رحمان» اسم خاص است و معنایش عام، ولى «رحیم» اسم عام است و معنایش خاص، زیرا که اختصاص به آخرت و یا مؤمنین دارد. ولى باید این روایات را تأویل نمود یا به کنار گذاشت زیرا ظاهر آنها با کتاب خدا مخالفت دارد چون کلمه رحیم در قرآن بدون این که به مؤمنین و یا به آخرت اختصاص داشته باشد، استعمال شده است...» (خویی،/432)
2. تبیین معنای واژگانآیت الله خویی در تبیین معنای اکثر قریب به اتفاق واژگانی که در تفسیر سوره حمد مطرح کرده است، به آیات قرآنی استناد نموده است. به عبارتی از روش تفسیر قرآن به قرآن در این زمینه سود جسته است. ایشان در تبیین معانی واژگان از روش تقابل واژگان، بررسی دامنه کاربرد واژه و بررسی وجوه و نظائر واژه در قرآن استفاده کرده است. نمونه هایی از این روش ها در بحث واژه شناسی در تفسیر «البیان» ارائه می گردد.
3. مباحث تفاسیریاستفاده آیت الله خویی از آیات قرآن در مباحث تفسیری بیش از آن است که به راحتی بتوان فهرستی از آن ها را ارائه داد. آنچه در اینجا قابل ذکر است یاد آوری چند بحث مهم است که حجم کاربرد آیات در آن ها چشمگیرتر از سایر مباحث است. - برای نمونه ایشان در تفسیر« إِیَّاکَ نَعْبُد» و برای تبیین مسئله توحید در عبادت و بیان عقاید مشرکانی که بجای پرستش خدا به بندگی واسطه ها و مخلوقات روی آورده اند، بطور مبسوط به آیات قرآن استناد مینمایند.(خویی،/ 467- 471) - نمونه دیگر اینکه در تفسیر« َإِیَّاکَ نَسْتَعِین» با استفاده از آیات قرآن مسائلی همچون: جواز استعانت از غیر خدا و شفاعت را بررسی می کند. (خویی،/485) - در تفسیر آیه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیم» با استمداد از آیات قرآن به تبیین مراحل سه گانه هدایت میپردازد. (خویی،/497- 495)
ب. جایگاه روایات در تفسیر «البیان»
پس از قرآن کریم روایات معتبر بیش ترین جایگاه و کاربرد را در تفسیر «البیان» دارند. آیت الله خویی در مقدمه تفسیر خویش به این نکته مهم اشاره میفرمایند که تکیهگاه و سند ایشان در این تفسیر افزون بر آیات قرآن مجید و عقل سلیم، روایاتی است که در اثر تواتر و کثرت نقل، صحّت آنها ثابت گردیده است یا از خاندان عترت با سند صحیح به دست آمده است. (خویی،/13) رویکرد تفسیر «البیان» به منابع روایی از چند ویژگی مهم برخورد دار است:
1. اهمیت دادن به تنوع و اصالت منابع رواییمفسر «البیان» افزون بر جوامع روایی شیعه به منابع روایی اهل تسنن نیز توجه مینماید و در جای جای تفسیر خود از روایات موجود در صحاح سته بهره مند می شود. مراجعه مؤلف به مستدرک حاکم(6 بار) صحیح مسلم (5 بار) صحیح بخاری (4 بار) بیش از سایر منابع روایی اهل تسنن است. در منابع روایی شیعه نیز اکثر روایات از کتاب های اربعه و بحار الانوار اخذ شده است. در میان کتابهای تفسیر روایی تنها تفسیر البرهان مورد توجه آیت الله خویی قرار گرفته است و به سایر تفاسیر روایی از جمله «نور الثقلین»، «تفسیر عیاشی» یا «تفسیر قمی» توجهی ندارد.
2. استناد به روایات صحیحبا آنکه برخی از مفسران توجه چندانی به صحت و سقم سند روایت تفسیری نمی کنند اما آیت الله خویی مشی فقهی و دقت اصولی خود را در گزینش رویات تفسیری نیز بکار می برد و از پرداختن به روایاتی که ضعف سندی دارند اجتناب می نماید. برای نمونه با آنکه در فضیلت سوره حمد حدود 30 روایت در البرهان ذکر شده است (بحرانی،1/100) اما تنها به یک روایت از منابع شیعی ـ تفسیر البرهان ـ و یک روایت از منابع اهل سنت ـ صحیح بخاری ـ بسنده کرده است (خویی،/422)و این روایات نیز از جهت سند و دلالت از اعتبار و وضوح کافی برخوردار است تعامل آیت الله خویی با روایات تفسیری غیر قابل اعتماد، ریشه در دیدگاه اصولی ایشان در چگونگی رفتار با روایات دارد. ایشان معتقدند استناد کردن به روایات ضعیف در تفسیر قرآن مسلما جایز و روا نیست، و تنها با استناد به روایات صحیحی که به طور قطع از معصوم:صادر گردیده و روایات غیر قطعی اما معتبر یعنی «خبر واحدی» که دارای شرایط حجیّت و اعتبار است، میتوان در تفسیر قرآن بهره گرفت. (خویی،/398)
3. کاربرد گسترده روایات در تفسیر قرآنتفسیر «البیان» در زمینه های گوناگون تفسیری از روایات بهره برده است که مهم ترین آن ها به شرح زیر است. - بهره گیری از روایات در مباحث تفسیری: آیت الله خویی در مواردی برای تفسیر آیات از روایات بهره جسته اند از جمله: در تفسیر«بِسْمِ اللَّهِ»، میفرماید: کاملترین و پرمعنیترین اسامی خدا وجود پیامبر(ص) و ائمه هدی:میباشند که آفرینش جهان هستی و کتاب تکوینی با خلقت و آفرینش نور آنها شروع گردیده است. (خویی،/ 434) آنگاه برای اثبات این نظر به روایتی از کافی استناد می کند که «اسمای حسنی» را بر ائمه طاهرین:اطلاق کرده است. در تفسیر« الْحَمْدُ لِلَّهِ» به دو روایت از امام صادق(ع) که در آن ها بر شمول معنای «الْحَمْدُ لِلَّهِ» برای سپاس از همه نعمت ها تاکید شده است، استناد میکند. (خویی،/ 458) در تفسیر آیه « َإِیَّاکَ نَسْتَعِین» به مسئله شفاعت اشاره می کند و با استناد به روایات شیعه و اهل سنت، شبهه شفاعت و کمک خواستن از غیر خدا را پاسخ میدهد ( خویی،/ 485) - تبیین معنای واژگان به وسیله روایات: آیت الله خویی به کاربرد واژه ها در احادیث و سخنان معصومین:توجه دارد و برای راه یافتن به معنای واژه از این منبع استفاده می کند.نمونه هایی از این دست را در عنوان «واژه شناسی در تفسیر «البیان» ملاحظه فرمایید. - توجه به روایات فضایل: برخورد مفسران با روایاتی که به بیان فضایل و خواص آیات و سوره های قرآن می پردازند متفاوت است. در این میان برخی همانند: تفسیر «المیزان» هیچ توجهی به این گونه روایات ندارند و برخی همانند: تفسیر «نمونه» و «مجمع البیان» بدون توجه به سند حدیث، به نقل روایات فضائل و خواص می پردازند. آیت الله خویی در تعامل با روایات فضایل از روشی میانه سود جسته است یعنی ضمن بهاء دادن به روایات فضایل، از نقل روایات ضعیف و روایات بیانگرخواص سوره ها اجتناب نموده است. برای نمونه ایشان در بیان فضیلت سوره حمد به دو روایت یکی از تفسیر البرهان و دیگری از صحیح بخاری استناد می کند. (خویی،/421) اما در این رابطه از نقل روایت معروف فضیلت سوره های قرآن که ابوعمر عثمان بن الصلاح از ابیبن کعب نقل کرده اجتناب می نماید.روایتی که با آنکه تردید در جعلی بودن آن نیست (قرطبی،1/78) اما در بیشتر کتاب های تفسیر شیعه و سنی راه یافته است.