یکی از عناصر ثابت تفسیری در تفسیر «البیان» تحلیل وبررسی واژگان آیه است. اهمیت واژه شناسی در این تفسیر از آنجا آشکار می شود که مفسر پیش از هر بحث دیگری ابتدا به ریشه یابی و تحلیل واژگان آیه می پردازد. آیت الله خویی برای راهیابی به معانی واژگان شناسی از چند روش و منبع بهره می گیرند:
1. اجتهاد در لغتنکته قابل توجه در بررسی واژگان در تفسیر «البیان» این است که مولف به هیچ یک از منابع معروف لغت شناسی عرب یا لغتنامه های قرآنی ارجاع نداده است بلکه در اکثر موارد به اجتهاد خود عمل نموده است. از این رو افزون بر آنکه در بسیاری موارد از نقل مطالب ذکر شده در منابع لغوی اجتناب می کند در معنای برخی واژگان نیز مطالبی افزوده است که در هیچ یک از منابع عمومی و اختصاصی لغت شناسی قرآنی یافت نمی شود. برای نمونه در معنای واژه «عالمین» می گوید: «عالمین: جمع است که از لفظ خود مفرد ندارد، مانند «رهط» و «قوم». این واژه به یک مجموعه متجانس از موجودات، اطلاق مىگردد. مثلا مىگویند: عالم جماد، عالم نبات و امثال آن و گاهى هم به مجموعهاى اطلاق مىگردد که اجزاى آن با هم ارتباط زمانى و یا مکانى داشته باشند، مانند این که گفته مىشود «عالم کودکى»، «عالم دنیا» و «عالم آخرت».گاهى نیز کلمه «عالم» در مجموع و تمام موجودات جهان آفرینش با تفاوت و اختلافاتى که در میان شان وجود دارد، به کار مىرود.» (خویی،/456) با مراجعه به لغت نامه هایی مانند «العین»، «لسان العرب»، «مفردات راغب»، «التحقیق» و تفاسیر «مجمع البیان» و «المیزان» مشخص می شود که هیچ یک از آنان به کاربرد واژه عالَم در «مجموعهای که اجزای آن با هم ارتباط زمانی و یا مکانی داشته باشند» اشاره نکرده اند و این از اختصاصات تفسیر«البیان» و ثمره اجتهاد لغوی مفسر است.
2. استدلال های علمی بجای استناد محض به قول لغویانذهن نقاد و روحیه علمی آیت الله خویی در همه آثار علمی ایشان آشکار است. در تحلیل واژگان نیز ایشان با استدلال های علمی برخی اختلافات را در باره معنای واژگان یا ویژگی های آن ها بیان می فرماید. از این دست می توان به نمونههای زیر اشاره کرد: - در پاسخ به کسانی که لفظ جلاله «الله» را اسم جنس می دانند نه اسم علَم به دلایلی همچون تبادر، عدم اشتقاق و ضرورت نامگذاری و جایگاه لفظ «الله» در کلمه توحید استدلال می نماید.(خویی،/ 427) - در بررسی این نظریه که «رحمان» صیغه مبالغه است در آغاز دیدگاه مفسران و لغویان را نقل می کند اما به آن بسنده نمی کند و آن را با استدلال های افزون تری همراه می کند و می گوید: «اگر مفسران و بعضى از لغویان گفتهاند که صیغه «رحّمن» مبالغه در رحمت است و این مطلب در مورد کلمه «رحمان» درست است، اعم از این که هیئت ترکیبى آن در مبالغه استعمال شود یا نه، زیرا کلمه «الرَّحْمَن» در تمام موارد به طور مطلق و بدون قید استعمال شده است و این نوع استعمال، حاکى از عمومیت، وسعت و کلیت مفهوم آن است و دلالت دارد بر این که رحمت او به تمام موجودات احاطه دارد، به همین جهت است که در هیچ مورد دیده نشده است که گفته شود: «انّ اللّه بالنّاس او بالمؤمنین لرحمن»: خداوند به مردم یا به مؤمنان رحم کننده است، یعنى هرگز کلمه «رحمان» را در مقام استعمال با ناس یا مؤمنین و یا با هر کلمه و قید دیگرى محدود و مقیّد نمىکنند، ولى در کلمه «رحیم» این گونه استعمال شایع است که مىگویند: «انّ اللّه بالنّاس او بالمؤمنین لرحیم».(خویی،/430 )
3. استناد به روایات و کاربرد واژه در کلام معصومان:همان گونه که پیش از این گفته شد مؤلف تفسیر «البیان» که از محدثان و رجالیان برجسته نیز بودند، برای راه یافتن به معنای واژه از روایات و احادیث نیز استفاده میکند. برای نمونه در معنای واژه عبد پس از بیان دو معنا برای آن، معنای سومی را که کمتر ذکر میشود را بیان می نماید و به روایتی از سید الشهداء7استشهاد میکند. ایشان میفرماید: «واژه عبد گاهى در یک معناى وسیعتر به کار مىرود و بر کسى که نسبت به چیزى اهمیت فراوان مىدهد به طورى که توجهى به غیر از آن ندارد «عبد» گفته مىشود و از همین جاست گفتار حضرت سید الشهدا7: «النّاس عبید الدّنیا و الدّین لعق على السنتهم یحوطونه ما درت معایشهم و اذا محّصوا بالبلاء قلّ الدّیّانون». (مجلسی، 10/ 189) «یعنى مردم بندگان دنیایند. دین لقلقه زبان آنهاست تا زندگىشان مىچرخد، دم از دین مىزنند و چون روز امتحان پیش آید، دینداران چقدر کم خواهند بود!» (خویی،/ 462) نمونه دیگر استناد به روایت: یا رحمن الدنیا و الاخره و رحیمهما (الصحیفه السجادیه فی دعائه7فی استکشاف الهموم، و بحار الأنوار، 89/ 383، مستدرک الحاکم،1،/ 155) است که برای اثبات عدم اختصاص صفت «رحیم» به رحمت خاصه خدا بیان شده است. (خویی،/ 432)
4.بررسی تقابل واژگان در کاربرد های قرآنیهرگاه دو واژه در یک آیه در برابر یکدیگر به کار روند با استناد به قاعده «تعرف الاشیاء باضدادها» می توان به معنای واژه مورد نظر دست یافت. مؤلف تفسیر «البیان» در مواردی از این قاعده سود جسته است از جمله در معنای لغوی رحمان می گوید: معنای رحمت نیز روشن و واضح است و به مفهوم ضد قساوت و سخت دلی ضد و سخت گیری و بیمهری میباشد. خداوند متعال میفرماید: « أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ » (فتح،/ 29) «پیامبر و یارانش نسبت به کفار، شدید و سختگیر و در میان خود، رحیم و مهربانند.» «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ وَ أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (مائده/ 98) «بدانید! خدا دارای مجازات شدید [در عین حال] آمرزنده و مهربان است.» (خویی،/43)
5. بررسی دامنه کاربرد واژه در قرآنبررسی موارد استعمال یک واژه در قرآن برای راه یافتن به دایره معنایی آن بسیار مفید است و نشان می دهد که آیا سعه وضیق معنای واژه در فرهنگ قرآن با استعمال عرفی و استنباط لغوی سازگار است یا خیر؟ آیت الله خویی با توجه به این اصل، برخی اقوال مشهور درباره معنای واژگان قرآنی را به چالش کشیده است. از جمله بنابر قول مشهور مفسران (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، 1،/ 19؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه،1/ 22) و بعضی از روایات (تفسیر طبری، 1/ 43؛ تفسیر برهان، 1/ 28) «رحمان» اسم خاص است و معنایش عام، ولی «رحیم» اسم عام است و معنایش خاص، و اختصاص به آخرت و یا مؤمنین دارد. آیت الله خویی با بررسی موارد استعمال «رحمن و رحیم» در قرآن کریم با این دیدگاه مخالفت نموده وحتی اعلام می نماید که اینگونه روایات را باید تأویل نمود یا کنار گذاشت زیرا ظاهر آنها با کتاب خدا مخالفت دارد (خویی،/ 432) آنگاه برای روشن شدن معنای رحیم و تفاوت آن با «رحمان » چنین استدلال می کنند: «کلمه رحیم در قرآن بدون این که به مؤمنین و یا به آخرت اختصاص داشته باشد، استعمال شده است». «فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (ابراهیم/36) «هر کس از من پیروى کند، از من است و هر کس از من نافرمانى کند، پس تو بخشنده و مهربانى.» «نَبِّئْ عِبادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» (حجر/ 49) «بندگانم را آگاه کن که من بخشنده مهربانم!» «إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ» (حج/ 65) «خداوند نسبت به مردم رحیم و مهربان است.» «رَبُّکُمُ الَّذِی یُزْجِی لَکُمُ الْفُلْکَ فِی الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ کانَ بِکُمْ رَحِیماً» (بنى اسرائیل/66) پروردگارتان کسى است که کشتى را در دریا براى شما به حرکت در مىآورد تا از نعمت او بهرهمند شوید. او نسبت به شما مهربان است. «وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ إِنْ شاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً» (احزاب/24) «اگر بخواهد منافقان را عذاب مىکند و یا اگر توبه کنند، توبهشان را مىپذیرد که خداوند بخشایشگر و مهربان است.» مىبینیم در این آیات و دیگر آیاتى که در این جا نیامده است، کلمه «رحیم» در معناى عمومى به کار رفته است که خداوند بر همه کس از مؤمن و منافق و بر هر انسانى در هر دو جهان رحیم و مهربان است.(خویی ،/ 432) گفتنی است از نظر آیت الله خویی تنها تفاوت«رحمن» با «رحیم» در این است که « رحیم» دلالت میکند به این که رحمت از لوازم ذات و صفات همیشگی و غیر قابل انفکاک ذات اقدس الهی است ولی رحمان فقط دلالت میکند بر این که خداوند دارای صفت رحمت است. (خویی،/431)
6. بررسی وجوه و نظائر واژهعلم وجوه قرآن از علوم ارزشمندی است که در شناخت و فهم معانی کلمات و آیات نقش بزرگی دارد. علماء و دانشمندان اسلامی در طول تاریخ بدان توجه نموده و در این زمینه تالیفاتی داشته اند. متاسفانه در تفاسیر جدید به این مهم کمتر توجه می شود و تنها به بیان معنای لغوی یا اصطلاحی واژه در قرآن بسنده میشود. از ویژگی های تفسیر «البیان» یکی هم این است که در مواردی به وجوه و نظایر واژه توجه شده است. از جمله در بررسی واژه «عبادت» به وجوه معنایی آن در قرآن می پردازد و سپس معنای مورد نظر را انتخاب می کند و می گوید: «کلمه عبادت در لغت به سه معنى آمده است: 1- گاهى به معناى «اطاعت» و فرمانبردارى مىباشد، مانند: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ» (یس/60) «اى فرزندان آدم آیا من با شما پیمان نبستم که از شیطان اطاعت نکنید که او براى شما دشمنى آشکار است!» 2- معناى دوم عبادت: خضوع، تذلل و ذلت است، مانند: «فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ» (مؤمنون/ 47) «آنان گفتند: آیا ما به دو انسان، همانند خودمان ایمان بیاوریم در حالى که قوم آنها بردگان ما هستند؟!» و از این جاست راهى را که عبور و مرور در آن بیشتر است و زیاد در زیر پاى عابرین قرار مىگیرد، «معبد» مىنامند. 3- گاهى هم کلمه عبادت به معناى پرستش استعمال مىشود، مانند: «قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِکَ بِهِ» (رعد/36) «بگو! من مأمورم که خدا را بپرستم و به او شرک نورزم» کلمه «عبادت» غالبا در همین معنا به کار مىرود، به گونه ای که اگر بدون قرینه و خالى از قید و شرط استعمال گردد، مردم از آن، همین معنا را مىفهمند.» (خویی،/ 462)
د. نکات ادبی در تفسیر «البیان»پرداختن به نکات ادبی همانند تجزیه و ترکیب آیات و بیان صنایع و دقت های بلاغی، جز در موارد ضروری مورد اهتمام مؤلف تفسیر «البیان» نیست. ایشان درباره روش خود در این خصوص می فرماید: «در این تفسیر به مباحث و موضوعاتى که مربوط به معانى قرآن است، خواهیم پرداخت و از مباحثى که مربوط به الفاظ و اعراب قرآن و علوم ادبى آن است صرف نظر خواهیم نمود زیرا علما و مفسرین این گونه مباحث را در کتابهاى متعددى آوردهاند که نیازى به کتاب دیگر نیست شیخ طوسى در «تبیان» و طبرسى در «مجمع البیان» و زمخشرى در «کشاف» و ما نیز تنها به بعضى از نکات ادبى که مفسرین از آن غفلت ورزیدهاند و یا به علت اهمیت موضوع و ارتباط خاصى که با اصل بحث دارد، خواهیم پرداخت.» (خویی،/13) با همه این احوال ایشان در مواردی به بررسی جنبه های ادبی آیات نیز میپردازند که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد: - تعیین متعلق «بِسْمِ اللَّهِ» و بررسی اقوال سه گانه در این باره یعنی اینکه متعلق «بِسْمِ اللَّهِ» اقول، استعین یا ابتدا باشد و ترجیح قول سوم (خویی،/ 433) - اضافه لفظی یا معنوی بودن اسم فاعل مانند: « مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» (خویی،/454) - بررسی صنعت التفات و تغییر لحن آیه از سیاق غیبت به سیاق خطاب از آیه «إِیَّاکَ نَعْبُدُ » به بعد (خویی،/ 463) - بدل بودن جمله « غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ » از جمله « أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ » یا صفت بودن آن برای «الَّذِینَ» ( خویی،/490) -عطف بودن کلمه «ضالّین» بر عبارت « غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ » و بیان این نکته که کلمه «لا» که بعد از کلمه « غَیْرِ» بر سر«ضالّین» آمده است برای تأکید نفی میباشد(خویی،/ 491)
هـ. اختلاف قرائت در تفسیر «البیان»دیدگاه آیت الله خویی درباره قرآئات مختلف اعم از هفت گانه یا بیشتر این است که هیچ یک از این قرائتها متواتر نمیباشد بلکه برخی از آن ها خبر واحد است و برخی دیگر اجتهاد خود قاریان است..(خویی،/ 123) از سویی در هیچ روایتی نیامده است که ائمه بعضی از این قرائتها را منع نموده باشند بنابراین از قرآئات معروف، می توان به آنچه شاذ و غیر معروف و یا جعلی و ساختگی نباشد و به وسیله افرادی نقل نشود که وثاقت و اعتبار آنان در نزد هیچ یک از علما ثابت نشده است، اعتماد کرد.(خویی،/167) آیت الله خویی در باره چهار واژه از سوره حمد مسئله اختلاف قرائت را مطرح کرده است که عبارتند از: ـ قرائت، دال «الحمد» با ضمه یا کسره و لام «للّه» با کسره یا ضمه (خویی،/452) ـ در کلمه «مالک» نیز قرائتهای مختلفی نقل کرده اند از جمله: «مُلک» «ملیک» «مَلَکَ» «مالک» و «مَلِک» که دو قرائت آخر مشهورترین و صحیحترین قرائت است. (خویی،/ 452) ـ قرائت حرف آخر «غیر» در« غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ » با «جر» و صدای پایین بنابر قرائت مشهور یا با «نصب» و صدای بالا بنابر نقل زمخشری (خویی،/ 487) ـ قرائت « صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ » به شکل فعلی یا به صورت «صراط من انعمت علیهم ».بنابرآنچه از امیرمومنان و عمر نقل شده است (خویی،/ 487) از بررسی مواردی که آیت الله خویی به نقل اختلاف قرآئات در آن ها پرداخته است به نظر می رسد ایشان نسبت به این مسئله توجه داشته است. به ویژه که در مواردی مانند: « مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» قرائت های شاذی را که حتی صاحب « مجمع البیان» نقل نکرده است گزارش نموده اند. مؤلف تفسیر «البیان» پس از گزارش اختلافات قرائت برای انتخاب قرائت صحیح تر از اصول و قواعد زیر پیروی می نمایند: 1. اهمیت دادن به قرائت مشهور و بی توجهی به قرائت شاذ، این قاعده در همه موارد فوق مورد استناد مفسر محترم قرار گرفته است 2. اهمیت دادن به نقل قرائت غیر مشهور از معصوم(ع) به نظر آیت الله خویی اگر قرار باشد در موردی از قرائت مشهور فراتر برویم باید قرائت مذکور با سند مطمئن به معصوم (پیامبر(ص) یا ائمه طاهرین:) برسد. از این رو آنچه را زمخشری در قرائت «غیر المغضوب» نقل کرده است و« غیر» را به نصب خوانده است نمی پذیرد و در پاسخ او که این قرائت را به رسول اکرم(ص) و عمر نسبت می دهد، می گوید: « به نظر ما صحیح همان قرائت اول است زیرا نقل قرائت «نصب» از رسول خدا(ص) ثابت نگردیده است و اگر رسول خدا(ص) آن را با نصب چنین قرائت مىفرمود، قهرا زیاد نقل مىشد و شایع مىگردید در صورتى که افراد مورد اعتماد و اطمینان، این قرائت را از رسول خدا(ص) نقل نکردهاند و قرائت عمر هم بر فرض ثبوت نمىتواند حجت و دلیل باشد زیرا قبلا ثابت کردیم که قرائت غیر معصوم(ع) در صورتى مورد اطمینان و قابل اعتبار است که از قرائتهاى مشهور باشد و گر نه در مقام امتثال و اطاعت از فرمان خدا این گونه قرائتها که نه از معصوم(ع) است و نه مشهور کافى و موجب سقوط تکلیف نمىباشد.» (خویی،/487) البته ناگفته نماند که آیت الله خویی براساس مبانی خود در مجموع فایده چندانی برای بررسی قرائت های مختلف و ترجیح یکی بر دیگری نمی بیند و معتقد است اساساً در قرائتهای معروف برتری قرائتی بر قرائت دیگر و انتخاب یکی از آنها امکان پذیر نیست، زیرا اگر این قرائتها با تواتر و نقلهای پیاپی و یقین آور از پیامبر9 ثابت باشند، همه آنها جنبه قرآنی پیدا میکنند و تفاوتی در میان آیات و کلمات قرآن نیست. اما اگر این قرائتها از راه تواتر ثابت نباشد- چنان که حق هم همین است- در این صورت اگر ترجیح و امتیاز یک قرائت سبب قطع به بطلان قرائت دیگر شود، تحقیق در امتیازات قرائتی بر قرائت دیگر و انتخاب یکی از آنها مانعی ندارد،ولی سخن در این است که از راه ترجیح قرائتی بر قرائت دیگر نمیتوان بطلان این قرائت را ثابت نمود و اگر بحث و تحقیق در ترجیح قرائتی بر قرائت دیگر بطلان آن را ثابت نکند- چنان که غالبا هم چنین است- در این صورت این بحث بیفایده است چون مسلّم است که از هر یک از قرائتهای معروف بدون تفاوت میتوان پیروی نمود. (خویی،/ 453)
و. هدفمندی سوره ها در تفسیر «البیان»یکی از مباحث برجسته علوم قرانی مسأله تناسب و ارتباط آیات یک سوره با یکدیگر است. مسأله ارتباط و تناسب آیات از دو منظر قابل بررسی است یکی از نگاه تناسب آیات همجوار و دوم از منظر هماهنگی کلی آیات یک سوره در پرتو هدف واحد، بحث تناسب آیات از مباحث سابقه دار و قدیمی علوم قرآنی است تا آنجا که در البرهان زرکشی و الاتقان سیوطی نیز بابی بدان اختصاص داده شده است اما مسأله هدفمندی سوره ها از مباحث نوینی است که اخیرا مورد توجه قرآن پژوهان قرار گرفته است. مسأله ارتباط و تناسب معنایی آیات قرآن کریم با مخالفت ها و موافقت های بسیاری مواجه شده و جنجال های فراوانی را برانگیخته است آنچان که برخی مقتضای اعجاز قرآن را از هم گسیختگی آیات آن دانسته اند (فرید وجدی 70) و برخی دیگر وحدت و یکپارچگی منطقی و ادبی سوره ها را بزرگترین معجزه قرآن شمرده اند. (دراز،/ 121) آیت الله خویی در بخش علوم قرآنی تفسیر «البیان» و در مبحث اعجاز قرآن در پاسخ به کسانی که نسبت به اسلوب قرآن اعتراض دارند دیدگاه خود را درباره هدفمندی سوره های قرآن بیان می فرماید. دیدگاه ایشان از دو محور تشکیل شده است. نخست آنکه اسلوب فعلی قرآن که در هر سوره مباجث مختلفی بیان شده است بهتر از آن است که برای هر موضوعی باب مستقلی ترتیب بدهد و مثلا یک سوره فقط در باره داستان بنی اسراییل یا توحید باشد و هیچ بحث دیگر در آن نباشد زیرا این روش با جنبه هدایتی قرآن سازگار تر است و خواننده قرآن در هر سوره میتواند با اهداف و مفاهیم بیشتری از قرآن آشنا شود.(خویی،/94) دوم اینکه: وجود مطالب مختلف در یک سوره لطمه ای بر نظم کلام وارد نمیآورد و در تمام مراحل، تناسب در گفتار و اقتضای حال رعایت شده و حق بیان ادا شده است (خویی،/95) آنگاه این روش را از مزایا و محسنات اسلوب قرآن داشته و میافزاید: «و لعمری أن هذه إحدى الجهات المحسنه لأسلوب القرآن، الذی حاز به الجمال و البهاء، فإنه مع انتقاله من موضوع إلى موضوع یتحفظ على کمال الربط بینهما، کأنّ کل جمله منه دره فی عقد منتظم» (خوئی،/ 95) «به راستى این روش یکى از مزایا و محسنات اسلوب قرآن است که به قرآن، زیبایى و طراوت خاصى بخشیده است، زیرا قرآن در عین پراکندهگویى و بیان مطالب مختلف، باز از کمال ارتباط و انسجام برخوردار است و از جملات آن مانند درّ گرانبهایى که با تناسب خاصى به رشته در آمده باشد، در کنار هم چیده شده و با نظم اعجاب انگیزى به هم متصل و مرتبط است.» گرچه از این عبارت نمی توان به روشنی بر اعتقاد آیت الله خویی;بر هدفمندی سوره های قرآن استدلال کرد اما تعبیر «کمال الربط بینهما » و تشبیه موضوعات پراکنده یک سوره به رشته ای از گوهر های گرانبها تا حدی اشاره ای به این نظریه دارد. اما اگر به این اشارات روش ایشان در سوره حمد را نیز بیافزاییم می توان به گرایش ایشان به هدفمندی سوره ها و امکان تنظیم ساختار سوره براساس هدف مشخص شده اطمینان حاصل کرد. مولف «البیان»، در تفسیر سوره حمد بخشی را با عنوان«غایاتها» به هدف سوره اختصاص داده است و هدف سوره حمد را چنین بیان می فرماید: «هدف سوره مبارکه حمد این است که دو مسئله بسیار مهم را یاد آوری کند یکی مسئله توحید در عبادت و دیگر مسئله معاد و حشر» (خویی،/422) آیت الله خویی در مرحله بعدی به ترسیم ساختار سوره نیز اقدام کرده است و سوره حمد را دارای چهار بخش می داند و آن ها را چنین تبیین می فرماید: « بخش اول: خداوند نخست خودش را با اوصاف کمال و جمالش تمجید و توصیف مىکند و با افعال و اوصاف متعالىاش خود را معرفى مىنماید؛ تربیت عمومى، رحمت عامّه و سلطنت روز جزا را که از آن او است، به بشر یادآورى مىکند. بخش دوم: در این بخش اعلام می دارد که عبادت، پرستش و استعانت اختصاص به خدا دارد. بخش سوم: در این بخش راه دعا و نیایش را به انسانها تعلیم مىکند بخش چهارم: در آخرین مرحله این نکته را بیان مىکند که راه مستقیم و هدایت به کسانى اختصاص دارد که خداوند با رحمت و فضل خویش آنها را مشمول رحمت بىپایان و نعمتهاى فراوان خویش ساخته و الطاف خاصى مبذول شان داشته است و این راه با راه کسانى که مورد خشم و غضب خدا قرار گرفتهاند و با راه کسانى که از راه صحیح منصرف گردیدهاند، متمایز و جداست.» (خویی،/425) فصل بندی سوره حمد، نشان دهنده گرایش ایشان به ساختار مندی سوره های قرآن – هر چند به صورت فی الجمله – است. البته باید به این نکته هم اشاره نمود که براساس اصول ذکر شده در کتاب های مربوط به هدفمندی سوره های قرآن، لازم است ارتباطی منطقی بین هدف سوره و ساختار آن برقرار باشد به گونهای که هدف و محور اصلی سوره عناوین فصل های آن را پوشش بدهد.(خامه گر،/297)اما متأسفانه این قاعده در هدف گذاری و فصل بندی سوره حمد در تفسیر «البیان» رعایت نشده است.
منابع و مآخذ1. بابایی علی اکبر؛ غلامعلی عزیزی کیا، مجتبی روحانی؛ روش شناسی تفسیر قرآن، چاپ اول، الهادی، قم 1379ش. 2. بحرانى، سید هاشم؛ البرهان فى تفسیر القرآن، چاپ اول، بنیاد بعثت، تهران،1416ق. 3. جهان بخش، جویا، مقاله «البیان فی تفسیر القرآن» و «مقاله آیت الله خویی»، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، چاپ اول، انتشارات دو ستان و ناهید، تهران، 1377ش. 4. خامه گر، محمد؛ ساختار مهندسی سورههای قرآن، چاپ اول، انتشارات امیر کبیر، تهران، 1382ش. 5. دراز، محمد عبد الله؛ المدخل الی القرآن الکریم، دار التعلیم 6. طباطبایی، محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامى قم، 1417 ق. 7. طبری، محمد جریر؛ تفسیر طبرى، انتشارات توس، تهران، 1382ش. 8. فرید وجدی، محمد؛ المصحف المفسر، دار المعارف، مصر، 1986م. 9. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، چاپ اول، دار الکتب الإسلامیه، تهران، 1374ش. 10. موسوی خویی، سید ابولقاسم؛ «البیان فی تفسیر القرآن»، مؤسسه احیاء آثار الامام الخویی;، قم، بی تا 11. مهدوی راد، محمد علی؛ مقاله «البیان فی تفسیر القرآن»، دانشنامه جهان اسلام، چاپ اول، بنیاد دائره المعارف اسلامی، تهران، 1379ش. 12. نجمى، محمد صادق و هاشم زاده هریسى؛ بیان در علوم و مسائل کلّى قرآن، چاپ اول، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1382ش. 13.