نرمى. راغب گوید: در اجسام بکار رود و در خلق و معانى بطور استعاره. فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ... آل عمران: 159. در اثر رحمت خدا بآنها نرم و ملایم شدى وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ سباء: 10 براى داود آهن را نرم کردیم. قاموس قرآن، ج6، ص: 22
أَوْ تَرَکْتُمُوهَا:ریشه: ترک: واگذاشتن
قَائِمَةً:ریشه:قوم: قیام :
معناى اوّلى قیام را در قاموس و غیره برخاستن ضدّ نشستن گفتهاند. قاموس قرآن، ج6، ص: 4
اصولها:ریشه: أصل
بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ
[الأعراف/ 205] أی :
العشایا، یقال للعشیة: أَصِیل و أَصِیلَة، فجمع الأصیل أُصُل و آصَال، و جمع الأصیلة: أَصَائِل، و قال تعالى: بُکْرَةً وَ أَصِیلًا [الفتح/ 9 المفردات فی غریب القرآن، ص: 78
فبِإِذْنِ:ریشه: اذُن: (بر وزن عنُقُ» گوش. قاموس قرآن، ج1، ص: 5 :
ولِیُخْزِیَ:ریشه: خزى
خَزِیَ الرّجل: لحقه انکسار، إمّا من نفسه، و إمّا من غیره. فالذی یلحقه من نفسه هو الحیاء المفرط، و مصدره الخَزَایَة «2» و رجل خَزْیَان، و امرأة خَزْیَى و جمعه خَزَایَا. و فی الحدیث.
المفردات فی غریب القرآن، ص: 281
الْفَاسِقِینَ: ریشه:فسق :
(بر وزن قشر) خروج از حق اهل لغت گفتهاند: «فسقت الرّطبة عن قشرها» خرما از غلاف خود خارج شد بتصریح راغب فسق شرعى از همین ریشه است در مصباح و اقرب گفته بقولى آن بمعنى خروج شىء از شىء على وجه الفساد است .
پس فسق و فسوق خروج از حق است چنانکه درباره ابلیس فرموده :
کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ کهف: 50. یعنى او از جنّ بود و از دستور خدایش خارج شد و اطاعت نکرد. کافر فاسق است که بالتّمام از شرع خارج شده و گناهکار فاسق است که بنسبت گناه از شرع و حق کنار رفته است. قاموس قرآن، ج5، ص: 17
تفسیر اطیب البیان
ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَةٍ لینه یک نوع از درخت خرما است که بهترین اقسام خرما است .
أَوْ تَرَکْتُمُوها قائِمَةً عَلى أُصُولِها که بر جا بگذارید باید به اذن و اجازه خدا باشد. فَبِإِذْنِ اللَّهِ بدون اذن حقّ تصرّف ندارید دستورش و حدّ تصرّفش باید از جانب خدا برسد و اذن الهى براى اینست .
وَ لِیُخْزِیَ الْفاسِقِینَ فاسق اعمّ از مشرک و کافر و معاند است زیرا فسق خروج از طاعت است و خزى عذاب و سرکوبى و خفّت و خواریست که بدانند در معاندة و مخالفت چه عواقب سویى دارد.
ترجمه المیزان
" " راغب مىگوید: کلمه" لینة" به معناى درخت خرماى خرم و پر بار است، حال هر نوع خرما که باشد (مفردات راغب، ماده" لین". )روایت هم شده که رسول خدا دستور داده بودند که نخلستان بنى النضیر را قطع کنند، همین که دست به قطع چند درخت زدند، یهودیان فریاد زدند: اى محمد تو همواره مردم را از فساد نهى مىکردى، حال این درختان خرما چه گناهى دارند که قطع مىشوند. به دنبال این جریان بود که آیه مورد بحث نازل شد، و پاسخ آنان را چنین داد که :
هیچ درخت خرم و پربارى را قطع نمىکنید، و یا آن را باقى نمىگذارید مگر به اذن خدا، و خدا در این فرمانش نتائجى حقه و حکمتهایى بالغه در نظر دارد که یکى از آنها خوار ساختن فاسقان، یعنى بنى النضیر، است .
بنا بر این حرف" لام" در جمله" وَ لِیُخْزِیَ الْفاسِقِینَ" لام تعلیل است. و این جمله که حرف عطف" واو" بر سر آن آمده عطف است بر جملهاى محذوف، و تقدیر آن این است که :
قطع کردن و نکردن درختان بنى النضیر به اذن خدا بود، تا چنین و چنان کند، و تا فاسقان را خوار سازد. بنا بر این، عطف در این آیه نظیر عطف در آیه" وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ" است، (سوره انعام، آیه 75) که مىفرماید: و ما این چنین ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا چنین و چنان شود، و تا از صاحبان یقین گردد. ترجمه المیزان، ج19، ص: 351-352
تفسیر نمونه
در آخرین آیه از آیات مورد بحث به پاسخ ایرادى مىپردازد که یهود بنى نضیر- چنان که در شان نزول نیز گفتیم- به پیامبر ص متوجه مىساختند، در آن موقع که دستور داد قسمتى از نخلهاى نزدیک قلعههاى محکم یهود را ببرند (تا محل کافى براى نبرد باشد، یا براى اینکه یهود ناراحت شوند و از قلعهها بیرون آیند و درگیرى در خارج قلعه روى دهد) آنها گفتند: اى محمد! مگر تو نبودى که از اینگونه کارها نهى مىکردى؟ آیه نازل شد و گفت:" هر درخت با ارزش نخل را قطع یا به حال خود واگذار کردید همه به فرمان خدا بود"! (ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَةٍ أَوْ تَرَکْتُمُوها قائِمَةً عَلى أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللَّهِ) «1 ».
و" هدف این بود که فاسقان را خوار و رسوا کند" (وَ لِیُخْزِیَ الْفاسِقِینَ ).
" لینة" از ماده" لون" به یک نوع عالى از درخت خرما مىگویند، و بعضى آن را از ماده" لین" به معنى نرمى به نوعى از درخت خرما تفسیر کردهاند که شاخههایى نرم و نزدیک زمین و میوهاى نرم و لذیذ دارد.
گاه" لینه" به" الوان" و انواع مختلف درخت نخل یا" نخله کریمه" تفسیر شده است که تقریبا همه به یک چیز بر مىگردد..
به هر حال بعضى گفتهاند: اقدام به قطع قسمتى از درختان نخل" بنى نضیر" از سوى بعضى از مسلمانان روى داد، در حالى که بعضى دیگر مخالف بودند، در اینجا آیه فوق نازل شد و میان آنها فصل خصومت کرد.»
بعضى دیگر گفتهاند: آیه ناظر به عمل دو نفر از اصحاب است که یکى به هنگام قطع درختان نخل درختان خوب را مىبرید تا یهود را به خشم آورد. (و از قلعه فرود آیند) و دیگرى نخلهاى کم ارزش را مىبرید تا آنچه پر ارزش است براى استفاده آینده باقى بماند، و به همین جهت در میان آنها اختلاف افتاد آیه نازل شد و گفت هر دو به اذن الهى بوده است .».
ولى ظاهر آیه این است که مسلمانان بعضى از درختان" لینه" (نوع خوب) را بریدند و بعضى از همانها را رها ساختند، و این عمل باعث ایراد یهود شد و قرآن به آنها پاسخ گفت تا روشن شود این کار از روى هواى نفس نبوده، بلکه یک دستور الهى در این زمینه صادر شده بود که در شعاع محدود این کار عملى گردد، تا بیش از حد ضایعاتى رخ ندهد.
در هر صورت این حکم یک استثنا در قانون معروف اسلامى است که مىگوید به هنگام حمله به دشمن نباید درختان را قطع کرد، و حیوانات را کشت، و زراعتها را آتش زد، این تنها مربوط به موردى بوده است که براى بیرون کشیدن دشمن از قلعه، و یا فراهم ساختن میدان جنگ و مانند آن ضرورت داشته، و در هر قانون کلى استثنائات جزئى ضرورى غالبا وجود دارد، همانگونه که اصل کلى بر نخوردن گوشت مردار است، ولى به هنگام اجبار و اضطرار" اکل میته" مجاز است.
جمله" وَ لِیُخْزِیَ الْفاسِقِینَ" (تا فاسقان را خوار و رسوا کند) نشان مىدهد که لا اقل یکى از اهداف این کار خوار نمودن دشمن و در هم شکستن روحیه آنها بوده است. نکتهها:
1- لشکرهاى نامرئى خدا!
در حالى که اهل دنیا براى کسب پیروزى بر نیروهاى ظاهرى و مادى خویش تکیه مىکنند، تکیهگاه خداپرستان ارزشهاى معنوى و امدادهاى الهى آنها است که نمونهاى از آن را در داستان شکست" بنى نضیر" و بیرون راندن آنها از مدینه در آیات فوق ملاحظه کردیم