آیه 18:
نکته ها:
فرمان تقوا در این آیه تکرار و تأکید شده است که علاوه بر تأکید، مىتواند معانى متعدّدى داشته باشد، از جمله:
1. تقواى اول مربوط به اصل کار و تقواى دوم مربوط به کیفیّت آن باشد.
2. تقواى اول مربوط به انجام کار خیر و تقواى دوم مربوط به ترک محرمات باشد. 3. و شاید تقواى اول مربوط به توبه از گذشته و تقواى دوم مربوط به ذخیره آینده باشد.
در روایات مىخوانیم: با نیمى از یک دانه خرما، یا اگر ندارید با سخنان خوب، دلهایى را شاد کنید تا در قیامت که خداوند مىپرسد: من به تو چشم و گوش و... دادم چه ذخیرهاى فرستادى، شرمنده نباشید. زیرا در آن روز بعضى به هر سو مىنگرند، ولى ذخیرهاى که وسیله نجاتشان باشد از پیش نفرستادهاند.(53)
53) تفسیر نورالثقلین.
پیامها:
1- ایمان، زمینه تقوا و شرط ثمر بخشى ایمان، داشتن تقوا است. «یا أیّها الّذین آمنوا اتّقوا»
2- به امید کار خیر وارثان نباشیم، هرکس به فکر قیامت خود باشد. «ولتنظر نفس ما قدّمت لغد»
3- در آنچه به عنوان عمل صالح ذخیره مىکنیم، دقّت کنیم. «ولتنظر نفس ماقدّمت»
4- محاسبه نفس لازم است. «و لتنظر نفس» (اگر امروز دقّت نکنیم، دقّت فردا سبب شرمندگى خواهد بود. «یوم ینظر المرء ما قدّمت یداه و یقول الکافر یا لیتنى کنت ترابا»(54))
5 - قیامت، نزدیک است. «لغد» (چنانکه در جاى دیگر نیز مىفرماید: «انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا»(55))
6- آیندهنگرى و عاقبتاندیشى، لازمهى ایمان است. «ما قدّمت لغد»
7- تقوا، زمینه محاسبه نفس و محاسبه نفس، سبب رشد و تقویت تقوا است.
(«و لتنظر نفس» میان دو «اتّقوا اللّه» قرار گرفته است).
8 - هیچ کس در هیچ مرحلهاى خود را ایمن نداند. «یا أیّها الّذین آمنوا اتقوا اللّه... و اتقوا اللّه»
9- ایمان به خبیر بودن خداوند، عامل تقوا است. «واتقوا اللّه... ان اللّه خبیر»
54) نبأ، 40.
55) معارج، 6.
آیه 19:
همچون کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند، پس خدا نیز آنان را به خود فراموشى گرفتار کرد. آنان همان فاسقانند
آیه 20:
نکته ها:
مصداق روشن کسانى که خداوند را فراموش کردند، منافقانند. در آیه 67 سوره توبه درباره منافقان مىخوانیم: «نسوا اللّه فنسیهم» البتّه خداوند فراموشکار نیست، بلکه لطف خود را از آنان باز مىدارد. «و ما کان ربّک نسیّا»(56)
غفلت، خطرناکترین آفت انسان است. قرآن مىفرماید: گروهى از مردم، از چهارپایان بدترند، زیرا غافلند، «أولئک کالانعام بل هم أضل أولئک هم الغافلون»(57) بنابراین غفلت از خدا «نسوا اللّه»(58)، غفلت از قیامت «نسوا یوم الحساب»(59) و غفلت از آیات الهى، «اتتک آیاتنا فنسیتها»(60) باعث سقوط انسان به مرحلهاى پستتر از حیوانیّت مىشود.
کسى که خدا را فراموش مىکند، قهراً فردى بىراهه، بىرهبر، بىهدف و بىقانون، غرق در شهوات مىشود و تمام هدفها و عملکردش سلیقهاى و مطابق تمایلات و هوسهاى خودش مىشود و این بزرگترین خطر براى انسان است.
کسىکه لطف او را فراموش کند، مأیوس شده و به بن بست مىرسد.
کسىکه عفو او را فراموش کند، خود را قابل اصلاح نمىبیند و دست به هر کارى مىزند.
کسىکه رهبران الهى را فراموش کند، دنبال هر طاغوتى مىرود و فاسد مىشود.
کسىکه قانونِ او را فراموش کند، هر روز به سراغ صدایى مىرود و سر در گم مىشود.
کسىکه راه او را فراموش کند، در میان صدها راه دیگر گیج شده و به بىراهه مىرود.
کسىکه اولیاى او را فراموش کند، دوستان ناباب او را به بازى مىگیرند.
کسى که نعمتهاى خدا را فراموش کند، متملّق دیگران مىشود.
کسى که خدا را فراموش کند، قهراً اهداف حکیمانهى او در مورد آفرینش انسان را فراموش خواهد کرد و هرکه هدف خلقتش را فراموش کند، عمر، سرمایه واستعدادش را هدر مىدهد.
انسان فطرتاً خداشناس است و فراموشى، عارض بر او مىشود. کلمه «نسیان» در موردى است که قبلاً علم و توجه باشد.
56) مریم، 64.
57) اعراف، 179.
58) توبه، 67.
59) ص، 26.
60) طه، 126.
پیامها:
1- مؤمنان، در معرض غفلت از یاد خدا هستند و نیاز به هشدار دارند. «یا أیّها الّذین آمنوا اتقوا اللّه... و لاتکونوا کالّذین نسوا اللّه»
2- گام اول سقوط، از خود انسان است، خودفراموشى کیفر الهى است. «نسوا اللّه فانساهم»
3- کیفر الهى متناسب با عمل است. «نسوا اللّه فانساهم أنفسهم»
4- گناه و انحراف، ثمره غفلت از یاد خداست. «نسوا اللّه فانساهم أنفسهم أولئک هم الفاسقون»
آیه 21:
1- یکى از شیوههاى تربیت، توبیخ غیر مستقیم است. «لو أنزلنا هذا القرآن... تلک الامثال نضربها...»
2- قرآن، کتاب الهى، کمبودى ندارد، مردم قابلیّت لازم را ندارند. «لو أنزلنا هذا...»
3- استفاده از تمثیل در بیان حقایق معنوى، شیوهاى قرآنى است. «لو أنزلنا هذا القرآن على جبل...»
4- چگونه است که کوه با آن صلابت، در برابر عظمت قرآن خاشع است، امّا قلب برخى انسانها، از سنگ سختتر؟ «لو أنزلنا هذا القرآن على جبل لرأیته خاشعاً...»
5 - هستى، شعور دارد. اگر قرآن بر کوه نازل مىشد، خشوع و خشیت از آن ظاهر مىگشت. «لرأیته خاشعاً متصدّعاً من خشیة اللّه»
6- امثال و تمثیلات قرآنى، نیاز به تدبّر و تفکّر دارد و گرنه به درستى درک نمىشود. «تلک الامثال نضربها للنّاس لعلّهم یتفکّرون»
آیه 22:
نکته ها:
در روایات، براى تلاوت آیات آخر سوره حشر، سفارش بسیار شده و برکات گوناگونى براى آن بیان گردیده که از جمله آن، بخشیده شدن گناهان و رسیدن به مرز مقام شهید است.
احتمال مىرود که انسان در میان اسمایى که در این آیات(22-24) آمده است، به اسم اعظم دست پیدا کند، زیرا در این آیات، حدود پانزده و یا با عنایتى، هجده صفت از صفات الهى آمده است که هر کدام نشانگر کمالات بى انتهاى اوست.
معبود واقعى، وجودى است که علم و رحمت و قداست و عزّت و قدرت و عظمت و احاطه کامل را داشته باشد و چون این صفات مخصوص خداوند است، پس معبودى جز او نیست.
در قرآن هر کجا غیب و شهود کنار هم آمده، ابتدا غیب آمده و سپس شهود و این اشاره است یا به اهمیّت آن یا به کثرت موارد آن.
امام صادقعلیه السلام فرمود: «الغیب ما لم یکن و الشهادة ما قد کان»(61) غیب آن است که واقع نشده و شهود آن است که وجود یافته است.
پیامها:
1- یکتایى و یگانگى، اولین و مهمترین اصل در صفات الهى است. «هو اللّه الّذى لا اله الاّ هو»
2- او که همه به دنبال اویند، خداست. «هو اللّه»
3- علم خداوند به غیب و شهود یکسان است. «عالم الغیب و الشّهادة»
4- با اینکه خداوند همه چیز را مىداند، «عالم الغیب و الشّهادة» ولى با رحمت با بندگان برخورد مىکند. اگر علم او بیمآور است، رحمت او امیدبخش است و در تربیت، انسان باید بین بیم و امید باشد. «الرّحمن الرّحیم»
5 - هر موجودى جز خداى یکتا، فاقد علم و رحمت گسترده است. «هو... عالم الغیب... هو الرحمن الرحیم»
آیه 23:
نکته ها:
«مَلِک» به معناى مالک امور مردم و اختیاردار حکومت آنان است. «قدّوس» به معناى پاک و منزّه از هر عیب و نقص، «مهیمن» به معناى صاحب سلطه و سیطره و مراقبت است. «جَبّار» به دو معناى قادر بر جبر و جبران کننده آمده است.
«سلام» یعنى کسى که با سلام و عافیت برخورد مىکند، نه با جنگ و ستیز و یا شرّ و ضرر. «مؤمن» نیز یعنى کسى که به تو امنیّت مىدهد و تو را در امان خود حفظ مىکند.(62)
حاکمان بشرى سر تا پا عجز و نیاز و محدودیّت و نقص هستند و مردم از آنان در امان نیستند. امّا خداوند متعال، فرمانروایى است که هم قداست دارد و از هر عیب و نقصى به دور است، هم ایمنى بخش است، هم بر همه چیز سیطره و نفوذ دارد، داراى قدرتى نفوذناپذیر است، جبران کننده است و عظمت و کبریایى دارد.
61) تفسیر راهنما ؛ معانى الاخبار، ص 146.
62) تفسیر المیزان.
پیامها:
1- یکتا معبود هستى، کسى است که فرمانروایى مطلق دارد. «هو اللّه الذى لا اله الاّ هو الملک»
2- فرمانروایى خداوند، از هر گونه ظلم و کاستى به دور است و مملوّ از قداست مىباشد. «القدوّس السلام»
3- خداوند هیچ گونه ضررى به خلق خود نمىزند. «السلام»
4- خداوند، احاطه کامل بر هستى دارد. «المهیمن»
5 - پندارهاى مشرکان دربارهى خداوند، نادرست است. «سبحان اللّه عما یشرکون»
آیه 24:
نکته ها:
«بارئ» به معناى پدید آورندهاى است که پدیدههایش از یکدیگر متمایز و متفاوت باشند.
این تنها سورهاى است که آغاز و پایانش با تسبیح الهى است. «سبّح للّه... یسبّح له...» آیه اول آن سخن از عزّت و حکمت است و آیه آخر آن با عزیز حکیم پایان یافت.
پیامها:
1- خداوند، آفرینندهاى است که در آفرینش مخلوقاتش، از کسى یا جایى الگوبردارى نکرده است، بلکه خود، صورت بخش پدیدههاست. «الخالق البارىء المصوّر»
2- کسى که تمام کمالات را داراست، سزاوار تسبیح همه هستى است. «له الاسماء الحسنى یسبّح له...»
3- تسبیح موجودات، نشانه نوعى علم و شعور در هستى است. «یسبّح له ما فى السّموات و الارض»
4- تسبیح موجودات، تذکّرى به انسانهایى است که اهل تسبیح نیستند. «یسبّح له ما فى السّموات و الارض»
5 - قدرت خداوند همراه با حکمت است نه ستم و تجاوز. «هو العزیز الحکیم»