تفسیر اطیب البیان ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَةٍ , لینه یک نوع از درخت خرما است که بهترین اقسام خرما است . أَوْ تَرَکْتُمُوها قائِمَةً عَلى أُصُولِها که بر جا بگذارید باید به اذن و اجازه خدا باشد. فَبِإِذْنِ اللَّهِ بدون اذن حقّ تصرّف ندارید دستورش و حدّ تصرّفش باید از جانب خدا برسد و اذن الهى براى اینست . وَ لِیُخْزِیَ الْفاسِقِینَ فاسق اعمّ از مشرک و کافر و معاند است زیرا فسق خروج از طاعت است و خزى عذاب و سرکوبى و خفّت و خواریست که بدانند در معاندة و مخالفت چه عواقب سویى دارد. ترجمه المیزان راغب مىگوید: کلمه" لینة" به معناى درخت خرماى خرم و پر بار است، حال هر نوع خرما که باشد (مفردات راغب، ماده" لین". )روایت هم شده که رسول خدا دستور داده بودند که نخلستان بنى النضیر را قطع کنند، همین که دست به قطع چند درخت زدند، یهودیان فریاد زدند: اى محمد تو همواره مردم را از فساد نهى مىکردى، حال این درختان خرما چه گناهى دارند که قطع مىشوند. به دنبال این جریان بود که آیه مورد بحث نازل شد، و پاسخ آنان را چنین داد که :هیچ درخت خرم و پربارى را قطع نمىکنید، و یا آن را باقى نمىگذارید مگر به اذن خدا، و خدا در این فرمانش نتائجى حقه و حکمتهایى بالغه در نظر دارد که یکى از آنها خوار ساختن فاسقان، یعنى بنى النضیر، است . بنا بر این حرف" لام" در جمله" وَ لِیُخْزِیَ الْفاسِقِینَ" لام تعلیل است. و این جمله که حرف عطف" واو" بر سر آن آمده عطف است بر جملهاى محذوف، و تقدیر آن این است که : قطع کردن و نکردن درختان بنى النضیر به اذن خدا بود، تا چنین و چنان کند، و تا فاسقان را خوار سازد. بنا بر این، عطف در این آیه نظیر عطف در آیه" وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ" است، (سوره انعام، آیه 75) که مىفرماید: و ما این چنین ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا چنین و چنان شود، و تا از صاحبان یقین گردد. ترجمه المیزان، ج19، ص: 351-352 تفسیر نمونه در آخرین آیه از آیات مورد بحث به پاسخ ایرادى مىپردازد که یهود بنى نضیر- چنان که در شان نزول نیز گفتیم- به پیامبر ص متوجه مىساختند، در آن موقع که دستور داد قسمتى از نخلهاى نزدیک قلعههاى محکم یهود را ببرند (تا محل کافى براى نبرد باشد، یا براى اینکه یهود ناراحت شوند و از قلعهها بیرون آیند و درگیرى در خارج قلعه روى دهد) آنها گفتند: اى محمد! مگر تو نبودى که از اینگونه کارها نهى مىکردى؟ آیه نازل شد و گفت:" هر درخت با ارزش نخل را قطع یا به حال خود واگذار کردید همه به فرمان خدا بود"! (ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَةٍ أَوْ تَرَکْتُمُوها قائِمَةً عَلى أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللَّهِ) «1 ». و" هدف این بود که فاسقان را خوار و رسوا کند" (وَ لِیُخْزِیَ الْفاسِقِینَ ). " لینة" از ماده" لون" به یک نوع عالى از درخت خرما مىگویند، و بعضى آن را از ماده" لین" به معنى نرمى به نوعى از درخت خرما تفسیر کردهاند که شاخههایى نرم و نزدیک زمین و میوهاى نرم و لذیذ دارد. گاه" لینه" به" الوان" و انواع مختلف درخت نخل یا" نخله کریمه" تفسیر شده است که تقریبا همه به یک چیز بر مىگردد.. به هر حال بعضى گفتهاند: اقدام به قطع قسمتى از درختان نخل" بنى نضیر" از سوى بعضى از مسلمانان روى داد، در حالى که بعضى دیگر مخالف بودند، در اینجا آیه فوق نازل شد و میان آنها فصل خصومت کرد.» بعضى دیگر گفتهاند: آیه ناظر به عمل دو نفر از اصحاب است که یکى به هنگام قطع درختان نخل درختان خوب را مىبرید تا یهود را به خشم آورد. (و از قلعه فرود آیند) و دیگرى نخلهاى کم ارزش را مىبرید تا آنچه پر ارزش است براى استفاده آینده باقى بماند، و به همین جهت در میان آنها اختلاف افتاد آیه نازل شد و گفت هر دو به اذن الهى بوده است .». ولى ظاهر آیه این است که مسلمانان بعضى از درختان" لینه" (نوع خوب) را بریدند و بعضى از همانها را رها ساختند، و این عمل باعث ایراد یهود شد و قرآن به آنها پاسخ گفت تا روشن شود این کار از روى هواى نفس نبوده، بلکه یک دستور الهى در این زمینه صادر شده بود که در شعاع محدود این کار عملى گردد، تا بیش از حد ضایعاتى رخ ندهد. در هر صورت این حکم یک استثنا در قانون معروف اسلامى است که مىگوید به هنگام حمله به دشمن نباید درختان را قطع کرد، و حیوانات را کشت، و زراعتها را آتش زد، این تنها مربوط به موردى بوده است که براى بیرون کشیدن دشمن از قلعه، و یا فراهم ساختن میدان جنگ و مانند آن ضرورت داشته، و در هر قانون کلى استثنائات جزئى ضرورى غالبا وجود دارد، همانگونه که اصل کلى بر نخوردن گوشت مردار است، ولى به هنگام اجبار و اضطرار" اکل میته" مجاز است. جمله" وَ لِیُخْزِیَ الْفاسِقِینَ" (تا فاسقان را خوار و رسوا کند) نشان مىدهد که لا اقل یکى از اهداف این کار خوار نمودن دشمن و در هم شکستن روحیه آنها بوده است. نکتهها: 1- لشکرهاى نامرئى خدا! در حالى که اهل دنیا براى کسب پیروزى بر نیروهاى ظاهرى و مادى خویش تکیه مىکنند، تکیهگاه خداپرستان ارزشهاى معنوى و امدادهاى الهى آنها است که نمونهاى از آن را در داستان شکست" بنى نضیر" و بیرون راندن آنها از مدینه در آیات فوق ملاحظه کردیم
در این آیات خواندیم که یکى از عوامل مؤثر پیروزى همان ترس و وحشتى بود که خدا بر دلهاى آنها افکند تا آنجا که خانههاى خود را با دست خود ویران مىکردند، و حاضر شدند از اموال خود چشم بپوشند و از آن دیار بیرون روند .
نظیر این معنى چند بار در آیات قرآن مجید آمده است از جمله در داستان گروه دیگرى از یهود بنام" بنى قریظه" که مسلمانان بعد از جنگ احزاب در یک درگیرى شدید با آنها روبرو شدند نیز آمده است، مىفرماید: وَ أَنْزَلَ الَّذِینَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ صَیاصِیهِمْ وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً:" خداوند گروهى از اهل کتاب را که از مشرکان عرب حمایت کردند از دژهاى محکمشان فرود آورد، و در دلهاى آنها ترس و وحشت افکند، تا آنجا که گروهى را به قتل رساندید و گروهى را اسیر کردید" (احزاب 26 ).
همین معنى در داستان جنگ بدر نیز آمده است که مىگوید: سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ:" من به زودى در دلهاى کافران وحشت مىافکنم ".
قسمتى از این وحشت که حکم یک لشکر نامرئى الهى را دارد طبیعى است هر چند قسمتى از آن اسرار آمیز است، و روابط آن با وسائل عادى بر ما مکشوف نیست، آنچه طبیعى است اینکه مؤمنان در هر حال خود را پیروز مىدانند خواه کشته و شهید شوند و خواه دشمن را در هم بکوبند، و کسى که منطقش این است ترس و وحشتى به خود راه نمىدهد، بلکه چنین انسان اعجوبهاى براى دشمنش وحشتانگیز است، همانگونه که در دنیاى امروز نیز کشورهاى بزرگى را مىبینیم که با داشتن پیشرفتهترین سلاحها، و بزرگترین ارتشها، از گروهى اندک مؤمنان راستین ستیزهجوى وحشت دارند، و دائما مىکوشند با آنها درگیر نشوند .
در حدیثى از رسول خدا ص مىخوانیم که فرمود :
نصرت بالرعب مسیرة شهر!:
من از جانب خدا به وسیله ترس و وحشت دشمنان یارى شدهام به فاصله یک ماه مجمع البیان" جلد 2 صفحه 519 (ذیل آیه 151 آل عمران)».
یعنى نه تنها کسانى که در میدان نبرد با من رو برو مىشوند وحشت دارند بلکه در نقاطى که دشمن از من یک ماه راه فاصله دارد وحشت و اضطراب حاکم است! در مورد لشکریان حضرت مهدى (عج) نیز مىخوانیم که سه لشکر او را یارى مىکنند: الملائکة، و المؤمنون، و الرعب!:" فرشتگان و مؤمنان و ترس و وحشت"! اثبات الهداة" جلد 7 صفحه 124».
در حقیقت آنها سعى مىکنند از برون ضربه نخورند اما خداوند از درون آنها را متلاشى مىکند، و مىدانیم ضربه درونى جانکاهتر و جبران ناپذیر است، چرا که اگر تمام سلاحها و ارتشهاى دنیا در اختیار کسى باشد ولى روحیه نبرد نداشته باشد محکوم به شکست و نابودى است.
2- توطئههاى امروز یهود
تاریخ اسلام از همان آغاز با توطئههاى آنها آمیخته شده بود و در بسیارى از حوادث دردناک آنها را داخل صحنه یا در پشت صحنه مشاهده مىکنیم، و عجب اینکه آنها به عشق پیامبر موعود به سرزمین حجاز آمدند، ولى بعد از این ظهور بزرگ از دشمنان سرسخت شدند و هم امروز نیز در بیشتر توطئههاى ضد اسلامى یهود را در صحنه و یا در پشت صحنه مشاهده مىکنیم، و این عبرتى است براى صاحبان بصیرت! و همانگونه که تاریخ پیغمبر اکرم ص نشان مىدهد تنها طریق دفع آنان برخورد قاطعانه است، به خصوص" صهیونیستها" که در منطقشان هیچگونه مدارا و عدل و انصاف نیست، زبانشان زور است، و جز با زور و قدرت نمىتوان با آنها سخن گفت، ولى با این حال از مؤمنان راستین بیش از هر چیز مىترسند، و اگر مسلمانان امروز همانند یاران پیامبر ص از ایمان و استقامت و قاطعیت کافى برخوردار باشند ترس و وحشت آنها بر دلهاى این دشمنان خونخوار چیره مىشود، و مىتوان با همین لشکر الهى آنها را از زمینهاى اشغال شده بیرون راند و این درسى است که رسول اللَّه ص در چهارده قرن قبل به ما داده است. تفسیر نمونه، ج23، ص: 499-495