تفسیر : (مقصود از اینکه قیامت عقیم_نازا_ است):
کلمه"بعتة" حال است برای کلمه ی ساعت. به این صورت: "الساعة باغتة". کلمه "لیَرزُقنهُمُ اللهُ" جواب قسم محذوب , و قسم و جواب آن : خبر است براس کلمه «الذین هاجروُا کلمه مُدخلا» مفعول فیه است . کاشف.
گرچه کلمه "کفروُا" ماضی و از گذشته خبر می دهد, ولی از کلمه "لایزولُ" و کلمه :"تاتیَهُمُ" که مضارع و برای استمرار هستند معلوم میشود , کافران همواره نسبت به قرآن و اسلام در شک و تردید هستند. و این خود یکی از اخبار غیبی قرآن مجید به شمار می رود.
کلمه "ساعت" پایان جهان و قرار گرفتن در آستانه قیامت است که با کلمه "بغتة" مخصوصا همراه است.
آیه از این معنا خبر میدهد که اینگونه کفار تا آخر عمر از ایمان محرومند. پس مقصود از " الذین کَفَروُا" همه کفار نیستند, چون میدانیم و میبینیم که بسیاری از کفار بعد از سالها کفر موفق به ایمان میشوند. پس می فهمیم که مراد از کفار نامبرده در آیه , همان عده از صنادید و سردمداران قریشند که تا آخر عمر موفق به ایمان نشدند , همچنان که در آیه « إنّ الذین کفروُا سواءٌ علیهم أ أنذرتهُم أم لم تُنذرهُم لایؤمنون» نیز منظور اینگونه کفارند , که در حقیقت ریشه فتنه هستند .
واژه "مریه"که به معنی شک و تردید است , نشان می دهد که آنها هرگز یقین به خلاف قرآن و اسلام نداشتند , هرچند در الفاظشان چنین اظهار می کردند . بلکه حداقل به مرحله شک تنزل کرده بودند, اما تعصبها به آنها اجازه مطالعه بیشتر و یافتن حقیقت را نمی داد.
یوم عقیم: معنای «عقیم بودن روز» این است طوری باشد که دیگر فردایی از آن متولد نشود, و آن روز هلاکت و یا روز قیامت است.
این نکته نیز روشن گردید که چرا در یک آیه روز قیامت را یکبار به قید ناگهانی بودن مقید کرد, و باری دیگر به قید نازا بودن. چون میخواست دو چیز را بفهماند , یکی اینکه در آن روز هیچ چاره ای یافت نمی شود و دیگر اینکه فردایی ندارد که جبران مافات را کنند.
در تفسیر احسن الحدیث آمده: به قرینه آیات بعدی معلوم میشود ع مراد از ساعة و یوم عقیم هر دو روز قیامت هستند , ولی روز مرگ و عالم برزخ در آیه در نظر گرفته نشده است.
در المیزان فرموده : علت تردید میان روز قیامت و عذاب آن , آنست که آمدن روز قیامت و آمدن عذاب هر یک , شک آنها را به یقین مبدل می کند.
مانند قالُوا یا وَیْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ که با دیدن قیامت به صدق گفته رسولان اقرار خواهند کرد و مانند وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَ لَیْسَ هذا بِالْحَقِّ قالُوا بَلى وَ رَبِّنا .. که دیدن عذاب، شک را به یقین مبدل مىکند.
صاحب جوامع الجوامع برای «یوم عقیمٍ» چنین گفته: مقصود از این کلمه روز (جنگ) بدر است و برای آن چند وجه ذکر کرده اند:
1-چون در آن روز فرزندان کشته شدند, گویی زنان در اصل نزاییده و عقیم بودند.
2- جنگجویان را فرزند جنگ می گویند . پس روزی که کشته شوند به طور مجاز روز عقیم گفته می شود.
3- چون در آن روز ملائکه در جنگ وارد شدند اهمیت فوق العاده ای یافت و از این جهت«یوم عقیم» نامیده شد چنانکه شاعر گفته است :
عقم النساء فما یلدن شیبهه ان النساء بمثله لعقیم
(زنها عقیم شدند و مانند او را نخواهند زایید/ آری زنان از زاییدن شخصی مثل او عقیمند)
4- بعضى گفتهاند مراد روز قیامت است، و به این دلیل عقیم گفته شده است که شبى برایش نیست، و گویى اصل آیه چنین بوده:" تأتیهم الساعه او یأتیهم عذابها " روز قیامت یا عذاب آن به سوى آنها مىآید. و به جاى ضمیر «هاء» اسم ظاهر "یوم عقیم" آمده است.
این آیه و آیه بعدى تفصیل آمدن "الساعة" است که مردم را به دو گروه تقسیم مىکند: گروه اول مؤمنان هستند که در جنات پر نعمت خواهند بود.این دو گروه بودن در اثر یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ مىباشد که خدا میان مردم به حق داورى خواهد کرد زیرا حکومت در آن روز مال خداست و کسى را حق تصمیم گیرى درباره کسى نخواهد بود.
مراد از" براى خدا بودن ملک در روز قیامت" ظاهرشدن حقیقت است در آن روز، و گر نه در دنیا هم ملک براى خدا است، و این اختصاص به روز قیامت ندارد، و همچنین در نظایر این اوصاف که براى روز قیامت در قرآن آمده، از قبیل" الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ"،" الْقُوَّةَ لِلَّهِ"، و مانند آن، که منظور ظهور آن وصف است.
ملک دو قسم است، یکى ملک حقیقى و حق، و دیگرى مجازى و صورى. آنچه از مصادیق ملک در این عالم براى اشیاء و اشخاص ملاحظه مىکنیم ملک مجازى و صورى است که خدا به آنها داده، البته در عین اینکه داده باز ملک خود اوست.
این دو قسم ملک همواره هست تا قیامت به پا شود، آن وقت دیگر اثرى از ملک مجازى و صورى باقى نمىماند، در نتیجه دیگر احدى از موجودات عالم صفت مالکیت را ندارند. پس، از معناى مالک باقى نمىماند مگر ملک حقیقى و حق، که آن هم براى خدا است و بس.
پس یکى از خصایص روز قیامت این مىشود که آن روز ملک براى خدا است، و همچنین آن روز عزت و قدرت و امر براى خدا است.
ِکلمه "یومئذ" در اصل: یوم یؤمنون (روزى که ایمان مىآورند) یا" یوم تزول مریتهم" (روزى که شکّ و شبهه آنها بر طرف مىگردد) بوده است.
لام کلمه (لِلَّهِ) لام اختصاص و انحصار است یعنى حکومت و قدرت و سلطنت در روز رستاخیز فقط به ذات مقدس حضرت پروردگار اختصاص دارد.
" یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ"- یعنى آن روز غیر از خدا هیچ حاکمى دیگر غیر او نیست، چون حکم راندن از فروعات ملک است، وقتى در آن روز براى احدى هیچ نصیبى از ملک نماند، هیچ نصیبى از حکم راندن هم نمىماند.
آن سر که صیت افسرش از چرخ برگذشت روزی در آستانه او خاک در شود
"الَّذِینَ کَفَرُوا ..." معاندین هستند که از حق استکبار مىورزند.
"کذبوا" در صورتى است که دین به انسان تبلیغ شود و او قبول نکند و تکذیب نماید یعنى مصداق "کافر عن عناد" باشد زیرا کافر به دو گروه تقسیم مىشود، کافر از روى جهل و کافر از روى عناد و لجاجت، در قرآن مجید وعده عذاب ظاهرا فقط براى قسم دوم است، عذاب آنها را خوار و رسوا خواهد کرد" رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَه"
جالب توجه اینکه در باره مؤمنان اشاره به دو چیز مىکند. (ایمان) و (عمل صالح) و در نقطه مقابل در باره کافران اشاره
به (کفر) و (تکذیب آیات الهى) است، که در واقع هر کدام ترکیبى است از اعتقاد درونى، و آثار برونى وعملى آن. چرا که اعمال انسان غالبا از یک ریشه فکرى و اعتقادى سر چشمه مىگیرد.
کلمه «مهین- اهانت بار و خوار کننده»، این معنى را مىرساند که مهمترین عاملى که انسان را به شک و آرزوجویى فرا مىخواند همانا تکبّر و بزرگ خویشتنى است، و اهانت و خوار کردن همان عذاب نفسانى و روانییى است که نصیب متکبّران مىشود، و شاید از عذاب مادّى دردناکتر باشد.
" فَأُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ"- این جمله بیان همان حکمى است که خداى تعالى در آن روز مىراند.